شاهزاده رضا پهلوی

۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه

قابل توجه آنهائی که از ترس از دست دادن موقعیت شان حتی از گفتن اینکه حکومتی غیر از "جمهوری اسلامی" هم ممکن است، می پرهیزند!

شاهزاده رضا پهلوی: به نفع همه است که حتی از حق کسانی که رای مخالف با ما دارند دفاع بکنیم. من به همان اندازه که از حق یک طرفدار نظام پادشاهی دفاع می کنم از حق یک جمهوریخواه هم دفاع می کنم. به همان اندازه که از حق یک لیبرال دموکرات دفاع می کنم ممکن است از حق یک مارکسیست هم دفاع کنم./// در عرض این سال ها من با مخالفین پدرم صحبت داشتم. کسانی که انقلابی بودند و حتی از پایه گذاران نظام کنونی بودند و امروز برداشت و برخورد متفاوتی دارند از آنچه که در آن زمان داشتند وقتی که فکر و بررسی می کنم و قیاس می کنم وجه اشتراک در میان اکثریت این افراد این است که نیت اگر درست بود نتیجه به هر حال غلط بود وضعیتی که امروز به آن رسیدیم به هیچ عنوان آن چیزی نبود که می خواستیم به آن برسیم. /// من یک هدف ملی را دنبال می کنم. من هیچ هدف سیاسی را دنبال نمی کنم. دغدغه من رقابت حزبی یا سیاسی به نفع یک ایده خاص یا یک برنامه خاص سیاسی نیست؛ بلکه حق کلی مردم مملکت است که در نظر می گیرم. وقتی که مساله حقوق بشر مطرح هست، وقتی که مساله حاکمیت مردم مطرح است وقتی که رسیدن به آن درجه آگاهی مسئولیت شهروندی مطرح است که به نظر من نسل امروز رسیده. یعنی چی؟ یعنی اینکه در واقع پذیرش بهای آزادی را پرداختن. /// آنچه که من در پی آن هستم این است که مردم ایران باید بدانند در مبارزه ای که با این نظام دارند، تنها نیستند و جهان تا مقدار زیادی پاسخ خواسته هاشان را می دهد. یعنی چی؟ یعنی مساله ایران فقط نباید مساله هسته ای و پرونده هسته ای جمهوری اسلامی باشد. مساله حقوق بشر یا نقض حقوق بشر و نبود آزادی های سیاسی هم باید جزو این خواسته ها باشد.

۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه

بابا جون، خواهر شهید باکری هم آخرش فهمید قضیه رو! شما هم یه ریزه همت کنید...

این چند سطر رو تقدیم می کنم به همه دوستان بالاترینی که زیر لینک های مربوط به خاندان پهلوی یقه هم رو پاره می کنن... دوستداران حالشو ببرن و مخالفان اندیشه کنند....

... کاش بتونیم در مدتی که از عمرمون باقیه فقط ذره ای از زحمات این خاندان رو در آباد و مدرن کردن ایران و آوردن رفاه و بهداشت و آبادانی و فرهنگ و سواد و تمدن به این مملکت و از همه مهمتر اون جایگاه جهانی که ایرانی در زمان حکومت این خاندان بهش دست یافته بود جبران کنیم.... فقط یک قلم از فرهنگ بگم چون در فضای مجازی طبعا اهل مطالعه و آدم با فرهنگ زیاده : بزرگ علوی و صادق هدایت و صادق چوبک و جمالزاده و حسینقلی مستعان و ذبیح الله منصوری و رضا همراه و سناتور محمد حجازی و علی دشتی و غلامحسین ساعدی و شاملو و نیما و سهراب و ... و حتی نگذریم از آل احمد و سیمین دانشور . اینا "زمان پهلوی" نشو نما کردند و به بالندگی رسیدند . اگر براستی اختناق بود و دیکتاتوری اولین شعله ای که خاموش می شد نور اهل قلم بود!!!

بسه دیگه! ملی مذهبی ها فهمیدن، شهید داده ها فهمیدن، زندان رفته های زمان شاه همشون دارن رحمت میخونن به روح شاه فقید و پدرش .... اونائی هم که سکوت کردن شک نکنین که بخاطر مقام و منصب و مال این دنیاست که فعلا برقراره و نمیخوان از دستش بدن .... بسه دیگه! چیز زیاد سختی نیست! یخورده همت کن هموطن!

۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

جمهوری اسلامی، مرگت فرا رسیده!

پنج شش سال پیش بود حدودا... ، زمانی که صدام در حبس بود و آریل شارون هم تازه به اغماء رفته بود و چند تا اتفاق دیگه با هم مقارن شده بودند (تازه اون زمان سایت بالاترین هم نبود ولی من و اینترنت بودیم البته!) یک متنی که می گفتند از کتب پیشگوئی قدیمی استخراج شده شبیه به شعر به زبان انگلیسی در اینترنت منتشر شده بود به این مضمون: "آن زمان که خرس بزرگ از خواب برنخیزد، ماهی بزرگ راه خانه خود را گم کند، رود بزرگ از حرکت بایستد و اردک در قفس فریاد کند، باید منتظر خبرهای بدی بود!" که اشاره به اغمای شارون، گیر افتادن یک نهنگ در رود تیمز لندن، منجمد شدن رود ولگا در روسیه و داد وبیداد کردن صدام که درون قفس در دادگاه حضور می یافت داشت. این موضوعات هرکدوم در نوع خودشون مسائل منحصر بفردی بودند که تقارن اونها با یکدیگر به اهمیت قضیه می افزود. اینطور هم تفسیر می کردند که با اتفاق افتادن یک به یک مواردی که در این پیشگوئی گفته شده حتما اون خبرها یا اتفاقات بد هم واقع خواهند شد که از اون هم گریز می زدن به اینکه آرماگدون یا روز قیامت جهانی نزدیکه.... حالا این قضیه رو همینجا داشته باشید.... با توجه با اتفاقاتی که اخیرا در ایران پشت سر هم ردیف شدند هم میشه چنین گفت: "آنگاه که سر ملا در تهران بریده شود! آنگاه که کردان بمیرد! و تصویر معبد بهائیان در روزنامه همشهری چاپ شود! و آنگاه که سرود شاهنشاهی در کاراکاس نواخته شود! آنوقت است که منتظر خبرهای خوشی باید بود!!!

البته اینها گزیده هائی از آخرین اتفاقات عجیب و غریبی بودند که زنجیره شون از 22 خرداد امسال شروع شده ولی همه شون نوید اینرو میدن که: اندکی صبر سحر نزدیک است!

جمهوری اسلامی باید برود و وقتی می رود اصولگرا و اصلاح طلبش همه با هم می روند ...

... مگر اینکه از این عناوین برائت طلبیده و تحت نام ایرانی و پرچم ایران فعالیت کنند. هرچند همیشه این سئوال در حافظه تاریخ باقی خواهد ماند که چرا بعد از به زندان افتادن و شکنجه و از دست دادن مقام و موقعیت یا در آن زمان که صدای ترک خوردن پایه های رژیم گوش فلک را کر کرده از خواب بیدار شدند!

آمار و نام نمی دهم که هر یک از این عزیزانی که الان در حصر یا زندانند و خانواده هایشان نگران و دردمند، هریک در زمانی که مصدر امری بودند چه ها کرده اند. دوستان باریک بین خود به اینها واقفند...

به جنبش سبز بپیوندید که فارغ از هر نام و گروه و مسلکی اعم از اصلاح طلب و جمهوری خواه و سلطنت طلب و دمکرات و مشروطه خواه و .... برای آزادای ایرانیان از چنگال این رژیم اشغالگر تلاش می کند نه برای تغییر ماهیت آن!

۱۳۸۸ آذر ۱, یکشنبه

علت کوچکی هیکل گنجشک!

اشتری را دید گنجشکی به راه // گفت ای گردن دراز بی پناه

از تو می باشد سئوالی بنده را // پاسخی ده بنده شرمنده را

خود بگو با من که روزی چند بار // می کنی با خانمت بوس و کنار؟

گفت: سالی یا دو سالی یکدفه // گفت: ای سازد خداوندت خفه!

من که می بینی به روی ناودان // روی شاخه، روی بام و نردبان

لااقل هر ساعتی ده بیست بار // می کنم با خانمم بوس و کنار

خنده ای کرد اشتر و گفتا که ها! // از همین کارت بود ای بینوا

کز لحاظ هیکل و قد و بدن // نیستی اندازه انگشت من!!!

(شاعر: یادم نیست!)

۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه

جشنهای 2500 ساله، تبلیغ شکوه و عظمت ایران و آشنایی مردم و دولتهای جهان با تاریخ پرشکوه ایران زمین و ایرانی

بخشی از کتاب "آخرین سفر شاه" نوشته شده توسط "ویلیام شوکراس".

(شوکراس، مقالات زیادی در واشنگتن پست ، نشریه نقد کتاب نیویورک ، آبزرور و دیگر نشریات معتبر غربی منتشر کرده و چندین جلد از کتاب هایش از جمله "نیکسون و کیسینجر و نابودی کامبوج" و " وضعیت بی رحم" برنده جوایزی از قبیل جایزه بنیاد هیلمن و جرج پلک شده است.)

بخشی از فصل دوم کتاب او ، تحت عنوان "ضیافت" را می خوانیم:

در اکتبر 1971 محمدرضا شاه پهلوی ضیافتی ترتیب داد که از همه مهمانی ها برتر بود. او از تمام رهبران جهان دعوت کرد.




ضیافت در تخت جمشید برگزار شد که ساخته داریوش کبیر است. قرار بر این بود که این جشن نشانه دو هزار و پانصدمین سالگرد شاهنشاهی ایران باشد که در قرن ششم پیش از میلاد به دست کورش کبیر تاسیس شده بود.


به این ترتیب شاه در 1971 ، سی امین سال سلطنت خود و دهمین سال برنامه اصلاحاتش را که انقلاب سفید می نامید نیز جشن می گرفت.انقلاب سفید شامل اصلاحات ارضی و گسترش سوادآموزی و آزادی زنان، مدرنیزه کردن صنایع و زیربنای اقتصادی و توزیع مجدد دست کم بخشی از ثروت ها و کاهش قدرت روحانیون شیعه یعنی ملایان می شد. ناگزیر این "انقلاب" روحانیون را دچار خشم ساخت.



سال 1971 همچنین آغاز سربلند کردن ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای بود. در روز عید سنت والنتاین آن سال (14 فوریه) کارتل تولید کنندگان نفت، یعنی اوپک، به نخستین موفقیت عمده خود در افزایش بهای نفت نایل شد. شاه نقش رهبری را در این کار بر عهده داشت. شاید مهمتر از همه اینها این بود که دولت بریتانیا قصد خود را به خروج نیروهایش از "شرق سوئز" به مرحله اجرا درمی آورد و همراه با آمریکاییان شاه را محرمانه تشویق می کرد که نقش بریتانیا را به عنوان "ژاندارم خلیج فارس" برعهده بگیرد.


در 1971، هم در شاه و هم در حکومت او احساس اعتماد به نفس دیده می شد. شاه این جشن ها را روایت جدیدی از کنگره وین در سال 1815 تصور کرده بود که در آن فرمانروایان جهان توانستند با یکدیگر دیدار و درباره مسایل جهان گفتگو کنند. یکی از شعارهای تبلیغاتی دولت درباره این جشن از این قرار بود: "این گردهم آیی با عظمت جهانی، تخت جمشید را در روز فراموش نشدنی 15 اکتبر 1971 (23 مهر 1350) تبدیل به مرکز ثقل جهان کرد."




تخت جمشید نمایشی بود که ضمن آن رویاهای شاه آشکار شد. بسیاری از اشخاصی که در آن هنگام درباره آن چیز نوشتند گفته کریستوفر مارلو را به خاطر آوردند که: "چه شکوهمند است که آدمی شاه باشد و در پرسپولیس پیروزمندانه سواری کند."


9 پادشاه، 3 شاهزاده حاکم، 2 ولیعهد، 13 رییس جمهوری، 10 شیخ، 2 سلطان همراه با انبوهی از معاونان رییس جمهوری و نخست وزیران و وزیران خارجه و سفیران و دیگر دوستان دربار که از نقاط مختلف جهان آمده بودند در تخت جمشید اقامت گزیدند.
شاه تصمیم گرفت قواعد تشریفاتی قرن نوزدهم را رعایت کند، بدین معنی که ارشدترین مهمان دوست و متحدش هایله سلاسی امپراتور اتیوپی، شیر یهودا باشد. پرزیدنت ژرژ پمپیدو رییس جمهوری فرانسه گفت که دعوت را نمی پذیرد مگر اینکه بالادست هایله سلاسی و روسای کشورهای فرانسه زبان بنشیند. شاه زیر بار نرفت و فرانسه یکماه پس از اعلام انصراف پمپیدو از حضور در این ضیافت به ناچار نخست وزیر وقت را به همراه تابلوی نقاشی نفیس و گرانقیمتی به عنوان هدیه به جای پمپیدو فرستاد. شاه هرگز پمپیدو را نبخشید.



پادشاه و ملکه دانمارک نیز جزو مدعوین بودند. و همچنین پادشاهان اردن و بلژیک و پادشاه سابق یونان. ملکه انگلستان در جشن شرکت نکرد و به جای خود شوهرش پرنس فیلیپ و دخترش پرنسس آن را فرستاد. پرنس برنهارد از هلند نمایندگی همسرش ملکه ژولیانا را بر عهده داشت. شاید بدترین خبر برای شاه این بود که پرزیدنت نیکسون نمی تواند در جشن شرکت کند. (خانم نیکسون رییس افتخاری کمیته آمریکایی برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی بود.) اسپیرو اگنیو معاون رییس جمهوری نمایندگی ایالات متحده را بر عهده داشت و از نظر تقدم، کلیه مدعوین به استثنای سفیر پکن بر او برتری داشتند.


صرفنظر از مدعوین، همه چیز جشن را هم از پاریس آورده بودند. در دشت خشک و مرتفع تخت جمشید اردوگاهی مرکب از خیمه های گرانبها به وسیله ژانسن دکوراتور فرانسوی برپا شده بود. موسسه ژانسن از چند دهه پیش تزئینات داخلی کاخ های سلطنتی را انجام داده بود: در 1920 در بلگراد، در 1935 آپارتمان های خصوصی ادوارد هشتم (دوک ویندزور بعدی) در کاخ باکینگهام، ویلاهایی در کاپ دانتیب و آپارتمان هایی در خیابان پنجم نیویورک. سبک پاریسی کلاسیک ژانسن بسیار با مذاق شاه جور درمی آمد.



آرایشگران تراز اول از سالون های کاریتا و آلکساندر پاریس به تخت جمشید پرواز کردند.

الیزابت آردن یک نوع کرم صورت تولید کرد که نام آن را فرح گذاشت تا در جعبه های مخصوص به مهمانان هدیه شود. باکارا یک گیلاس
پایه دار کریستال طراحی کرد، سرالین جایگاه های مهمانان را از روی سفالهای قرن پنجم پیش از میلاد ساخت، رابرت هاولیند فنجان و نعلبکی هایی ساخت که فقط یکبار مورد مصرف مهمانان قرار می گرفت و پورتو یکی از بزرگترین تولید کنندگان ملافه و رومیزی فرانسه، رومیزی های رسمی و ملافه های مهمانان را تهیه کرد. لان ون اونیفورم های جدیدی برای کارمندان دربار تهیه کرد که نیم تنه های آن به طرزی شکیل ولی نه زننده با بیش از یک کیلومتر و نیم نخ طلا دوخته شده بود. دوختن هر یک از این اونیفورم ها نزدیک به پانصد ساعت کار لازم داشت.


غذاهای ضیافت تخت جمشید را اصولا رستوران ماکسیم تهیه کرد ولی چندین موسسه عمده فرانسوی و سوییسی به آن کمک کردند. از یک سال پیش که وزارت دربار ماکسیم را برای برگزاری این ضیافت بزرگ برای یکصد مهمان در وسط بیابان در نظر گرفته بود، موسسه مزبور مشغول تمرین و تدارک بود. آقای لویی ودابل رییس ماکسیم شخصا بر این کار نظارت می کرد و به این مناسبت یک بشقاب جدید و بسیار عالی محتوی خاویار و تخم بلدرچین آب پز اختراع کرد. متاسفانه شاه هیچ وقت لب به خاویار نمی زد. بنابراین هیچ کس دیگری نمی توانست از آن بخورد. این بود که ماکسیم مال اندیشی کرد و در شب مهمانی چند تره فرنگی مخصوص سوپ را در برابر شاه گذاشت. او مشغول خوردن شد و هر کسی توانست غذای خودش را بخورد. "بشقاب" مهمانان تکرار شد و این بار شاه یک آرتیشو خورد. تنها غذای ایرانی که در صورت غذا وجود داشت خاویار بود؛ مابقی را تقریبا یکسره از فرانسه آورده بودند. صورت غذای ضیافت شام اصلی با مرکب سیاه روی صفحات پوست آهو نقش شده و با یک ریسمان تابیده طلایی به صورت یک کتاب کوچک با جلد ابریشمی آبی و طلایی صحافی شده بود. پس از تخم بلدرچین با مروارید دریای خزر، غذای بعدی پاته دم خرچنگ با سس نانتوا بود بود. غذای اصلی خوراک پشت مازوی بره سرخ شده در روغن خودش بود که درون آن را با سبزی های خوشبو انباشته بودند. برای تازه کردن گلوی مهمانان شربت یا شامپانی کهنه فرانسوی (موئت 1911) می آوردند. آنگاه خوراک طاووس به سبک شاهنشاهی با سالاد مخلوط طبق سلیقه آلکساندر دوما صرف شد. به عنوان دسر بشقاب انجیر به شکل حلقوی که درون آن تمشک با پورتو انباشته بودند آوردند. و در پایان قهوه موکا.




شرابهایی که به مهمانان داده شد اختصاصی بود. شراب ناب شامپانی، شاتودوساران، شاتو بریان سفید 1964، شاتولافیت- روتشیلد 1945 و نیز شامپانی موسینیی کنت دو وگه 1964 و دم پرینیون صورتی 1959 که بسیار کمیاب است. همراه با قهوه نیز کنیاک پرنس اوژن مخصوص خمخانه ماکسیم صرف شد.

پس از ضیافت شام، عده دیگری از کارشناسان فرانسوی نمایش نور و صدا و مراسم آتشبازی برپا کرده بودند. ضمنا هنرمندان فرانسوی در اختراع اونیفورمهای "اصیل" سربازان ایرانی چند قرن پیش همکاری کرده بودند تا بتوانند روز بعد از برابر مهمانان رژه بروند. بعد از ظهر فردا مهمانان با در دست داشتن قمقمه های آب یخ بر قالیچه های جایگاه نشستند و به تماشای رویای ناتمام شاه از تاریخ ایران پرداختند.




محمدرضا شاه از جشنی که برپا کرده بود راضی بود. می گفت این جشن کمک بزرگی به تجدید نظر غربیان در دیدگاهشان نسبت به ایران خواهد کرد. به نظر او نقطه اوج این مراسم وقتی بود که در برابر آرامگاه تاثیر برانگیز کورش کبیر ایستاد و با صدای خاص خودش او را با طمطراق مورد خطاب قرار داد و گفت:


"کورش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه هخامنشی، شاه ایران زمین، از جانب من شاهنشاه ایران، و از جانب ملت من بر تو درود باد!... همه ما در این هنگام که ایران نو با افتخارات کهن پیمانی تازه می بندد تو را به نام قهرمان جاودان تاریخ ایران، به نام بنیانگذار کهن سالترین شاهنشاهی جهان، به نام آزادی بخش بزرگ تاریخ، به نام فرزند شایسته بشریت درود می فرستیم.
کورش، آسوده بخواب، زیرا که ما بیداریم و برای نگهبانی میراث پر افتخار تو همواره بیدار خواهیم ماند."


۱۳۸۸ آبان ۱۸, دوشنبه

پول دارم، مخابرات دارم، سواد ندارم! / بودن یا نبودن مسئله ای نیست، تریلیارد! مسئله اینست...




تصویر بالا تصویر همان چکی است که ظاهرا بابت پیش قسط خرید مخابرات مملکت گل و بلبل از طرف شرکت وابسته به سپاه صادر گردیده است...

تریلیارد؟؟؟ بانک باید این چک را به علت عدم تطابق رقم حروفی و عددی برگرداند و پرداخت نکند! تریلیون با تریلیارد خیلی فرق دارد! به اندازه تفاوت 10 به قوه 12 با 10 به قوه 21. در حقیقت تریلیارد یا همان sextillion برابر با 10 به توان 21 است در حالیکه تریلیون برابر 10 به توان 12. در یک کلام قانونا این چک قابل پرداخت نیست!

۱۳۸۸ آبان ۱۴, پنجشنبه

سی سال گذشت تا ما فهمیدیم اشغال سفارت امریکا اشتباه محض بود...

... چندسال باید بگذرد تا بفهمیم و اعتراف کنیم که انقلاب 1357 از اساس بزرگترین خطای استراتژیک تاریخ معاصر ایران بود؟

پیروزی بزرگ جنبش سبزمان را در 13 آبان امسال در فتح خیابانها و شهرها و عقب راندن حکومت اشغالگر ایران به یکایک ایرانیان شادباش می گویم. سحر نزدیک است!

۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه

متن مصاحبه تلفنی شهبانو فرح پهلوی با رادیو صدای ایران (علیرضا میبدی) به مناسبت چهارم آبان ماه، زادروز شاه فقید ایران

میبدی: امروز چهارم آبانه در چنین روزهائی، مثل امروز، خب این فرصت دست میده برای همه ما که به تاریخ اندیشه کنیم، به شخصیتهائی که به ایران خدمت کردند و اجازه بدید در این لحظات خط ارتباط رو برقرار کنیم برویم به سراغ علیاحضرت شهبانو فرح پهلوی در شرق امریکا و با ایشون گفتگوئی داشته باشیم به مناسبت همین امروز یعنی چهارم آبان.


میبدی: عرض سلام و ارادت خدمت علیاحضرت شهبانو.

شهبانو فرح پهلوی: درود بر شما آقای میبدی و درود بر همه هموطنانم هم میهنانم در داخل و خارج از کشور.

میبدی: امیدوارم که حالتون خوب باشه.

شهبانو فرح پهلوی: خوبم خیلی ممنون شما هم امیدوارم که خوب باشید.

میبدی: تشکر می کنم. علیاحضرت برای شما یک چنین روزی، البته برای ما ، فرصتی است برای اندیشه کردن به تاریخ گاه افسوس خوردن گاه غمناک شدن گاه مغرور شدن اما می دونم برای شما هم یک معنای تاریخی داره هم یک معنای عاطفی. وقتی به این روزها می رسیم واقعا چه احساسی به شما دست میده بعد سی سال زندگی در غربت و اینهمه فراز و فرود در زندگی شما که عملا آمیخته شده با سرنوشت ملتمون.

شهبانو فرح پهلوی: طبیعتا این روز برای من و خانواده ام و مطمئنا برای خیلی از هموطنان روز مهمی است و بیاد شاه فقید هستیم و افسوس می خوریم که او چرا میان ما نیست و از یک طرفی فکر می کنم که شاید روزگار و خداوند می خواست که ایشون نباشند و نبینند اون مملکتی که انقدر بهش عشق می ورزیدند و انقدر آرزو براش داشتند و اون هموطنانی که انقدر بهشون علاقه داشتند الان به چه روزهائی گرفتار شدند و طبیعی است که فکر می کنیم واقعا اگر این اتفاق نیافتاده بود و ایشون هنوز در ایران بودند و این انقلاب نشده بود مملکت ما کجا بود مردم ما کجا بودند چه امکاناتی ما داشتیم و اصلا تمام منطقه چی میشد. من فکر می کنم که اگر واقعا این اتفاق نیافتاده بود هیچوقت نه جنگ ایران و عراق می شد نه جریان افغانستان نه عراق نه اونی که بهش میگن جنگ خلیج فارس و واقعا موقعیت هموطنان در ایران نمیدونم الان طولانی میشه اگر بگم ولی خوب نمی تونم که فکر نکنم که وضع زنان ما چی بود در اون دوران چه موقعیتی داشتیم و الان تمام مردم دنیا و خود هموطنان هم می بینند که چه فجایعی میشه برای زنان که بخصوص از همه بیشتر زجر کشیدند. کودکان ما کجان که همشون به مدرسه میرفتن غذای مجانی داشتن کتاب مجانی داشتن مدرسه مجانی داشتن الان خب می شنویم که میلیونها نمی تونن مدرسه برن و بعضها هم گدائی میکنن و تو خیابانها ول هستن وضع دانشجویان ما چه جوری بود و وضع کارگران ما که امروز مجبورن یعنی سه ماه سه ماه، یکسال یکسال، شش ما شش ماه حقوقشونو دریافت نمی کنن روستائیان چه وضعی دارن از لحاظ تغذیه از لحاظ بهداشت و پیشرفتی که مملکت می کرد از لحاظ اقتصادی موقعی که فکر میکنم موقعی که شاه فقید به سلطنت رسیدند درآمد سرانه ایرانی 150 دلار بود و بعد که 1357 به 2500 دلار رسیده بود الان کجاست، یا پیشرفت صنعتی، پیشرفت بهداشت مراکزی که داشتیم برای دردمندان و دوستی ای که داشتیم با تمام ممالک چه غرب چه شرق با همسایگانمون با ممالک عرب، ثروت ما واقعا منابع ملی ما خرج برای ایران و ایرانی می شد و البته نمی گم که گرفتاری هائی نبود کمبود هائی نبود ولی واقعا احتیاج به چنین دگرگونی و چنین انقلابی نداشت. طبیعتا می دونم که نباید... سعی می کنم که به گذشته فکر نکنم ولی طبیعی است که آدم مقایسه می کنه و می بینه که چی شد مملکت ما و خوب همیشه سعی میکنم که در حال زندگی کنم و به آینده فکر کنم ولی در ضمن می خواستم بگم که همینطور که هموطنان میدونن اگر ایشون بودند امروز 90 ساله می شدند و می دونم که خیلی ها در خارج و در داخل مملکت به یاد او هستند و می خواستم از طرف خودم و از طرف فرزندانم از تمام اونهائی که امروز درک کردند که او برای ایران و ایرانی چه می خواست و آنهائی که تمام این سالها به او وفادار موندند تشکر کنم.

میبدی: داریم گفتگو می کنیم با علیاحضرت شهبانو فرح پهلوی . دلم نمی خواست سئوال غم انگیزی رو با شما مطرح کنم ولی بنظرم رسید که همین اول برنامه پرسش رو با شما در میان بگذارم. میدونیم خب در تمام این سالها اتهامات بزرگی متوجه همسر شما شاه فقید شد از طرف مخالفان. می خوام ببینم که چه اتهامی بیشتر دل شما رو به درد آورد و غمگین تون کرد. خود من مثلا در جریان اتهاماتی که در جریان قتل خسرو روزبه شد، صمد بهرنگی ، غلامرضا تختی ، سینما رکس آبادان دیگه اینا چیزهائیست که بعدها معلوم شد که نه حکومت گذشته مطلقا در این جنایات دستی نداشته بر عکس کار خود مخالفان بوده . چه اتهامی بیشتر شما رو خیلی غمگین کرد، دلتون رو به درد آورد ؟

شهبانو فرح پهلوی: ببینید چیزی که باعث دلگرمیه اینه که خیلی خیلی از اتهامات امروز روشن شده هم برای هم میهنان در داخل کشور هم خارج از کشور و روز به روز هم روشن تر خواهد شد ولی یه مطلبی هست که بیشتر از همه برای من دردناکه ولی اون رو می خوام در باره اش صحبت نکنم و بسپارم به تاریخ و تاریخ قضاوت داره می کنه و خواهد کرد برای اینکه همیشه یاد یه داستان ماری آتوانت ملکه فرانسه همسر لوئی شانزدهم می افتم که انقلابیون گفتند که ایشون گفته که... به ملکه گفته بودن مردم نان ندارن بخورن و ایشون گفته خوب نان ندارن شیرینی بخورند خوب ببینید این صد، صدو پنجاه سال طول کشید تا الان اکثریت فرانسوی ها قبول کردند که حرف ایشون نبوده. یک کسی در اسپانیا گوئی یک همچین حرفی زده بود ولی خوب اینرو انقلابیون اونموقع پیرهن عثمان کرده بودند و این سالها همینجور موند بنابراین اون مطلبم امیدوارم که می سپارم به تاریخ. مطلب دیگه ای هم که دلم می خواد بگم اینه که بعضیا گفتند و نوشتند و متاسفانه خیلی مطالب غلط دیگه ای هم نوشتند، که شاه فقید به ایشون گفته بوده، به اونا گفته بوده که پشیمونم که چرا با فشار عمل نکردم یا اینکه مثلا دستور کشتار ندادم. این کاملا غلطه. شاه فقید همیشه گفتند نه تنها به من به خیلی ها حتی در مصاحبه ها خیلی ایرانی و خارجی که ایشون نمی خوان که تاج و تختشونو روی خونریزی ملتشون نیگر دارن می خواستم اینم روشن بشه برای خیلی از هموطنان.

میبدی: خیلی تشکر . شهبانو این روز ها بحث خیلی جدی در دنیا که به نظر می رسه ایران رو در موقعیت خطیری هم قرار داده مسائل هسته ایست مسائل اتمی است خوب همه ما میدونیم که پیشگام فناوری هسته ای مسالمت آمیز در ایران همسر شما شاه فقید بوده و در این زمینه هم هرکاری انجام گرفت بطور علنی بود و بر پایه قواعد جهانی و اونچه که در سازمان انرژی هسته ای وابسته به سازمان ملل حکم می کرد. اما الان ایران وضعیت دیگری پیدا کرده متهم شده به اینکه داره بطور محرمانه و بطور سری بمب اتمی تولید میکنه. نظر شاه فقید همسر تاجدار شما راجع به اتمی شدن ایران چی بود؟ شاید تو بحث های خصوصی به بحث های اتمی شدن ایران رسیده بودید یعنی شاه علاقه ای به مسلح شدن به بمب اتمی داشت؟

شهبانو فرح پهلوی: هیچوقت. اعلیحضرت همونطوری که گفتید انرژی هسته ای رو مسالمت آمیز می خواست و اونموقع هم همونجوری که می دونید خیلی ممالک خارجی چیزهائی که لازم داشتیم به ایران میفروختند و حتی ایران 10% سهام یورودیف رو در فرانسه داشت و ایران قرارداد ان پی تی که پیمان منع گسترش سلاح های هسته ایست امضاء کرده بود و خود من البته مخالف سلاح هسته ای هستم ولی قبول دارم که اگر لازم باشه در مملکت انرژی هسته ای مسالمت آمیز باشه. توی پرانتز میخواستم بگم که اونموقعی که اینکار در ایران می شد خیلی از همین آقایون مذهبیون یا مخالفین میگفتن نه ایران لازم نداره چون ما نفت و گاز داریم و همونجوری که میدونید اون نیروگاه بوشهر تمام چیزهاشو دزدیدن و خراب کردن . به هر صورت شاه فقید هیچوقت نمی خواستن سلاح هسته ای داشته باشن و این رو میخواستم بگم که متاسفانه افرادی هستن یا فردی هست که با وجودیکه احترام دارن به شاه فقید، یادمه در یه مصاحبه ای که پاریس بود شنیدم گفت از ایشون پرسیدند که آیا فکر می کنید جمهوری اسلامی به دنبال سلاح هسته ای است ایشون گفتن که من نمی تونم پیش بینی کنم که چه می خوان بعد پرسیدند که شاه ایران چی، گفتند که نه... انموقع نمی خواست ولی اگر بود می خواست که سلاح هسته ای داشته باشه. ولی چطوره که ایشون برای جمهوری اسلامی که الان بر سر کاره پیش بینی نمی تونه بکنه و خیال می کنه که اگر بودند می کردند که همچه چیزی درست نیست.

میبدی: شهبانو، بنده سراغ ندارم رهبری در دنیا همسرش رو به جلسات مهم سیاسی فرهنگی و آموزشی ببره شما تقریبا در تمام جلسات مهم مملکتی در کنار پادشاه حضور داشتید اینم شده بود جزو عادات سیاسی در ایران و به نظرم خیلی حائز اهمیت بود ولی زیاد روش تا بحال تکیه نشده هنوزم ما سراغ نداریم جائی رو در هیچ جا که همسران پادشاهان یا رهبران کشورها در مهمترین جلسات مربوط به تصمیم گیری پیرامون اوضاع جهانی در کنار شوهرشون باشن. خود شما تعبیرتون چیه؟ پادشاه واقعا چی فکر می کرد؟

شهبانو فرح پهلوی: ببینید البته راجع به مطالب زیادی با اعلیحضرت صحبت می کردیم. بیشتر طبیعتا تمام مطالبی بود که مربوط به کارهائی که من درش شریک بودم کارهای فرهنگی اجتماعی ورزشی محیط زیست غیره وغیره و غیره و اینجا باید بگم من واقعا از ایشون تشکر می کنم که همیشه پشتیبان من بودن و تشویق می کردن که با کمک هزاران زن و مرد ایرانی ما تونستیم یک خوابهائی که داشتیم یک آرزوهائی داشتیم عملی بشه واقعا. در ارتباط با سیاستهای خارجی و یه مطالب خیلی مهم با من ایشون صحبت نمی کردند و من یادمه یه دفعه به من گفتن من مطالب خیلی سری رو بهتون نمی گم بدلیل اینکه اگر یه وقتی مثلا شما رو گرفتن و شکنجه کردن ممکنه صحبت کنید. راجع به چیزهای واقعا اونطوری خیلی سیاستهای خارجی و مهم با من صحبت نمی کردن ولی طبیعتا هرکاری که ما می کردیم یه مقدارش با سیاست ارتباط داشت. بدلیل اینکه مردم میومدن با من ملاقات می کردن از گروههای مختلف جلسات مختلفی داشتیم نامه می نوشتند و خب، مطالبی بود که کمبودهائی که در ایران بود یا اشکالاتی که بود خب به من می گفتن من با ایشون صحبت می کردم و مطلب رو می گفتم و هیچوقت فراموش نمی کنم ایشون همیشه به من می گفتند تنها به قاضی نرو و حق هم داشتند برای اینکه ممکنه یه کسی میاد به من یه مطلبی رو میگه و خیلی هم در من اثر میذاره ولی باید برم تحقیق کنم ببینم اون درسته یا نیست. طبیعتا منم خب نظر خودم رو می دادم حالا راست یا... یعنی درست یا نه . من نمی تونستم مطلع باشم از تمام اون چیزی که در مملکت میگذره ولی اون چیزی که بگوشم می رسید با ایشون در میان می گذاشتم یا بعضی وقت ها نامه می نوشتم به دفتر مخصوصشون. بعد می خواستم بگم الان واقعیت موقعی که آدم فکر می کنه وضع زن ایرانی در آنموقع که پادشاه تاجگذاری کرد ملکه مملکت رو بعد از هزاران سال، و من هیچوقت فراموش نمی کنم موقعی که تاج رو به سر من گذاشتند من حس کردم تاجی به سر تمام زنان ایرانی گذاشتند و من فکر می کنم که تمام زنان ایرانی هم همین حس رو کردند. احترامی بود و اهمیتی که به تمام زنان میگذاشتند ایشون.

میبدی: یادمه همیشه که شما به بحث های هنری خیلی علاقمند بودید.بحث های هنری و فرهنگی. در کانون توجه خیلی از روشنفکران و متفکران بودید یا بخاطر میارم که شما حتی علاقه داشتید راجع به شعر معاصر سخن بگید راجع به ادبیات ایران ... مطالب مورد علاقه پادشاه چی بود؟

شهبانو فرح پهلوی: در درجه اول پیشرفت مملکت. اقتصادی، صنعتی، روابط خارجی، تمام سیاست های خارجی و وضع مردم ایران حالا از تمام طبقات. حالا خب از لحاظ هنری ایشون خیلی علاقه داشتند هم به شعر هم به موسیقی ایرانی هم به یادم میاد موسیقی های محلی، به تاریخ ایران، به فرهنگ ایران، طبیعتا میدونید همه ما موقعی که ایرانی هستیم و در اون مملکت هستیم افتخار می کنیم به گذشته ای که داشتیم به فرهنگمون، به ادبمون به اینهمه چیزی که ایران به دنیا داد. هم میخواستیم اونها رو ازش نگهداری کنیم و در ضمن پشتیبانی و کمک به هنرمندان معاصر.

میبدی: شهبانو شما بنیانگذار موزه هنرهای معاصر و همینطور اون موقع پیشنهاد دادید که شماری از آثار گرانقدر هنری تهیه بشه و به ایران بیاد و در این نمایشگاه به معرض نمایش گذاشته بشه و شرایط رفت و آمد هنرمندان، تردد اونها و منتقدین هنری به ایران فراهم بشه. و دیدیم که با چه دلسوزی این کارها صورت گرفت اما حالا یه خبرهای بدی خود من شنیدم که برخی دلالها راه افتادن و به نزد برخی مجموعه دارها رفتن و به سازمانهای هنری که این آثار هنری رو حراج می کنن و پیشنهاد فروش همین آثاری رو دادن که شما روزی برای موزه هنر معاصر در ایران خریداری کردید. خود شما اطلاعاتی در این زمینه دارید؟

شهبانو فرح پهلوی: بعله متاسفانه این رژیم دلسوز نه گذشته و فرهنگ و ادب ایرانه نه آنچیزی که واقعا هنر معاصر هست.همونطور که همه هموطنان میدونن راجع به تخت جمشید، تنگه بلاغی، اون سدی که میخوان بسازند. نمیگم بهرحال نگهداری هم شده از خیلی چیزها ولی همیشه یک افرادی هستند که میخوان سوء استفاده بکنن و برای من خیلی خیلی دردناکه . البته موزه گفتین بیشتر الان حرف از موزه هنرهای معاصر می زنن ولی خوب همونجور که به یاد دارین ما موزه فرش رو داشتیم، موزه نگارستان که آثار هنری زمان قاجار بود که در یک کاخ سابق ملکه مادر در کاخ مرمر تهیه شده بود و واقعا هر اتاقش، هر چیزش داستان طولانی داره موزه نگارستان، که این تابلوها خریداری شد و متاسفانه شنیدم این موزه رو از بین بردند و اشیائش نمیدونم کجا گذاشتند نمیدونم موزه نگارستان تبدیل شده به یه مرکز سپاه پاسداران. در ایران مثل اینکه ساختمون دیگه ای نبود که پاسداران برن اونجا. موزه آبگینه که آثار سفالی و شیشه ای پیش از اسلام و بعد از اسلام بود که همه چیز آماده بود البته من خوشوقتی افتتاحش رو نداشتم ولی موزه هست. میخواستیم موزه هنرهای معاصر در شیراز هم ساخته بشه که متاسفانه نشد. موزه مفرغ لرستان رو داشتیم. راجع به موزه معاصر باید بگم که واقعا از اونجائی که علاقمند بودم به هنرمندان معاصر ایران و وزارت فرهنگ و هنر بینال تشکیل میداد و منم می رفتم در این بینال ها و گالری های خصوصی بود که این آثار رو به نمایش میگذاشتند یادمه خیلی سالها پیش در باغ ... بهش میگفتیم کافه شهرداری ساختمان قدیمی بود و خانم ایران دررودی در اونجا یک نمایشگاهی داشت و من رفته بودم اونجا و هنرمندهای دیگه ای بودن یادمه ایشون گفتن ایکاش یه جائی بود که تابلوهای ما یعنی معاصر ایرونی رو به نمایش دائمی میگذاشتند و فکر میکنم که از اونجا یعنی اینجور که یادمه به فکرم افتاد که یه جائی داشته باشیم که نه تنها هنر معاصر ایران بلکه هنر معاصر دنیا بدلیل اینکه تمام دنیا آثار هنری ما رو داشت ولی ما هیچ چیز از اونها نداشتیم، ولی این زمانی بود که به هر صورت درآمد نفت یه کمی بیشتر شده بود و من یادمه با شاه فقید با آقای نخست وزیر، شادروان هویدا صحبت کردم گفتم که الان موقعشه که یک مقدار از اشیاء رو بخریم همه پولها رو تو مملکت خرج نکنیم که این تورم ایجاد می کنه، که تمام این اشیاء قدیمی در اون زمان خریداری شد اشیاء و فرش و قالی غیره واقعا با کمک اونهائی که در این راه بودند، موزه هنرهای معاصر تازه محلشم اونموقع جلالیه بود دیگه اسمش، فکر می کنم ارتش اونجا رژه می رفتند و بعدش که ارتش جای دیگه رفت میخواستند اون رو خانه سازی بکنند من یادمه اعلیحضرت در خارج از ایران بودن بهشون یه نامه نوشتم و خواهش کردم که حیفه که اینجا خانه سازی بشه اونموقع هنوز خیلی زمین در اطراف تهران بود اجازه بدید که اینجا یه پارکی بشه که فقط یه ساختمانهائی که بدرد همه بخوره مثل موزه و مراکز فرهنگی، که اینجوری شد که اونجا به این تبدیل شد اونموقع پارک فرح بود الان پارک لاله است خوشبختانه اسم قشنگی روش گذاشتند و این موزه ساخته شد و این آثارهم خریداری شد. و میدونم که صحبت کردند که یکی از تابلوهای معاصر رو که فرستاده بودیم در امریکا برای نمایش تعویض کردند با شاهنامه ای که اونموقع می گفتن شاهنامه هوتن شاهنامه شاه طهماسب، که این شاهنامه البته فوق العاده بود و در سال 1970 اون آقای هوتن به ما یه جوری مراجعه کرد که می خواست اون شاهنامه رو 20 میلیون دلار بفروشه. طبیعتا در اون موقع ما نمیتونستیم 20 میلیون دلار رو بدیم برای خریداری شاهنامه، و اگر کرده بودیم خدا میدونه که چه می گفتند چون یه شاهنامه بود. بعد این شاهنامه چون آقای هوتن نتونست بفروشه بهترین تذهیب ها و مینیاتورهاش رو در آورد و هدیه داد به موزه متروپولیتن نیویورک و یه مقداریشم گذاشتند به حراج که یه عده ای خریدند و من میدونم دونفر مجموعه دار کاراشو دیدم یه مقداری باقی مونده بود و این ارزش بازاریش در حدود 6 میلیون دلار بود. خوب واقعا جمهوری اسلامی اگر اینقدر علاقمند بود که داشته باشه میتونست 6 میلیون دلار بده اون رو بخره. این رو یه عده ای اون وسط افتادن و خواستن تعویض کنن با اون تابلو دکونینگ که یه نقاش هلندی بود اینو تعویض کردن ولی در نتیجه اون باقیمونده شاهنامه اون دکونینگ رو 15 میلیون دلار به آقای دیوید گفن - چون تو روزنامه نوشته بود من اسمشو می گم - امریکائی مجموعه دار فروختن و دوسال پیش شنیدم اون تابلو رو اون آقا 130 میلیون دلار به یکی دیگه فروخت. ببینید اونقدر گرفتاریها تو مملکت هست که آدم چی بگه ولی خوب اینم بوده من در اونموقع که این اتفاق افتاد تلفن زدم به موزه هنرهای معاصر البته گفتم که من یک دانشجوی رشته هنری هستم در فرانسه و علاقمند به این موزه و می خواستم با یکی از مسئولین صحبت کنم که اونجا یه آقائی گفت که خانوم جمعه است. یادم افتاد که میگن حسنی مدرسه نرفت اونموقع که رفت جمعه بود، اصلا فراموش کرده بودم. خلاصه فرداش زنگ زدم همون داستانو گفتم گفتم ببینید این مجموعه یه ثروت هم هنریه و هم ثروت ملیه برای مملکت، نذارین که تعویض بشه یا فروخته بشه بعد اون آقا به من گفتش که خانوم ما رو مجبور می کنند. میدونین یه عده خارجی مجموعه دار خارجی چشمشون روی این تابلوها هست میدونین خیلی حرف از این موزه زده شده. من بعضی وقتا دلم می خواد زیاد حرفشو نزنند برای اینکه میدونین یه عده مجموعه دار میگن که خوب اینا که نمی فهمند اینا چیه بیاین بریم تعویض کنیم. و حتی اونموقع هم میگفتن که اینا برای چی همچین موزه ای درست کردن ما رو از بالا به پائین نگاه می کنن. یه داستان دیگه هم یادمه همون چندین سال پیش بود با دخترم فرحناز در نیویورک بودیم و در یه جائی قهوه می خوردیم یه آقائی که امریکائی بود و گالری دار بود آمد گفتش که اجازه بدید بشینم گفتم بفرمائید و اینا گفتش که آره من دارم سعی می کنم که بعضی تابلوها رو تعویض کنم با یه مقدار آثار ساسانی - و منم میدونستم اون دو نفری که این آثارو دارن کیا هستن - بعد این آقا به من گفتش که موهام سفید شده از بس که دارم زحمت می کشم بجائی نمی رسم. منم پیش خودم فکر کردم با آخرین کسی که می بایستی حرف بزنه منم. بهش گفتم امیدوارم پیش از اینکه موهاتون سفید بشه اصلا برید وموهاتون (نامفهوم) . ببینید میگم اونقدر بدبختی الان بالاتر از این در مملکت هست ولی خوب همه این چیزا اثر داره و خوشوقتم که برخی از هموطنان در داخل بخصوص و در خارج مشغولند که صحبت کنن تا اونجا قدرتش رو دارن به یونسکو بنویسن به سازمانهای مختلف که جلوگیری بشه از این .

میبدی: خیلی تشکر. میدونید اون آثاری که شما دستورشو دادید به خریدن با قیمت نازل، امروز بالای سه میلیارد قیمتشه شهبانو؟

شهبانو فرح پهلوی: بعله، بعله... اتفاقا در یک ... یکی از مدیران موزه خوشبختانه تابلوها رو به نمایش گذاشت چند سال پیش و یه کاتالوگی هم درست کردن و من خوشوقتم برای اینکه مردم دیدند که چی دارند در ایران. البته همه تابلو ها رو به نمایش نذاشتند و یادمه در یه برنامه تلویزیون فرانسه هم دیدم که تو انبارها این تابلوها رو نشون میدادن و یه تابلو بود از من که از اندی وارهول بود دیدم با چاقو پاره کردن....
میبدی: عجب... به موزه هنرهای معاصر در تهران که زنگ زدید، گفتید که کی هستید؟

شهبانو فرح پهلوی: (با خنده) نه... گفتم که من یه دانشجوی رشته فرهنگی ام و علاقمندم به هنر و خوب بعدشم گفتم این موزه کی افتتاح شد و ...

میبدی: شما یه چندجای دیگه هم زنگ زدید قبلا ....

شهبانو فرح پهلوی: من بیشتر با هموطنان ... بعضی وقتها دلم میخواد چون یه شماره هائی دارم از یه مقامات (خنده) .... یا ادارات تلفن کنم و حرفمو بزنم ولی بیشتر با یک عده از هموطنان که با محبت برای من ایمیل می فرستند و واقعا به دلم میشینه برای اینکه کسائی هستن که بعد از این انقلاب دنیا آمدن و میبینم با محبت. خب خیلی به دل من می شینه خب منم چی میتونم بهشون بگم از بیرون که خب انشاالله روزگار که اینجوری نمی مونه به اونا یه مقدار انرژی میدم و باهاشون صحبت کردن هم به من انرژی میده.

میبدی: علیاحضرت. اجازه بدید که بپردازیم به مسائلی که امروز در ایران، این رستاخیز ایران، رنگشم سبز. خب خیلی اسباب افتخار شده برای همه ما. واقعا این جوونها نشون دادن که تفاوت بزرگی وجود داره بین اونها و هیات حاکم. و اینا اصلا از یه جنس دیگه ای هستند. دنیا داره اونها رو ستایش میکنه. همین روز گذشته، شب گذشته U2 یکی از معروفترین گروههای موسیقی در جهان غرب بخشی از برنامه شو اختصاص داد به بچه های ما در همین لوس آنجلس یکصد هزار تماشاچی بودند. در حضور یکصد هزار تماشاچی. خب به نظر میرسه که هرجا که تظاهراتی است عروس شما "پرنسس یاسمین" و همینطور نوه های شما در این تظاهرات حضور دارند. هیچ شده با نوه هاتون صحبت بکنید درباره این جنبش اخیر در ایران؟ و جوونهای ایران؟ اونها اصلا چی میگن؟ چه شناختی دارند؟ چرا علاقمند شدند؟

شهبانو فرح پهلوی: اول از همه می خواستم بگم که باعث افتخار تمام ما ایرانیان هست که با تمام اون فشارها با تمام چیزهائی که می شنویم و شنیدیم از زندانی کردن و از کتک زدن و از شکنجه و از تجاوزی که متاسفانه به این جوانان شده با چه شجاعتی جوانان ایران و کسانی هم که واقعا همشونهم جوون نبودند از گروههای مختلف آمدند بیرون و صداشونو به دنیا رسوندند که ما این سیستم رو نمی خوایم ما زندگی بهتر می خوایم ما آزادی می خوایم و چیزی که مهمه دنیا دید که مردم ایران اصلا کی هستند و جالب اینجاست که اینها نسلی هستند که آدم فکر می کرد ممکنه شستشوی مغزی شدند تمام این سالها و همینهان که برگشتند بر ضد اون افرادی که این بلا رو به سرشون آوردند و این فاصله ای که افتاده بین اونها و این جوونها و فاصله ای که افتاده بین افراد حتی از آقایون مذهبی هم یک فاصله افتاده و بهم گرفتاری دارند، و چیزی که واقعا مهمه اینه که ایرانیان خارج از کشور برای یک دفعه گرفتاریها و اختلافات عقیدتیشون رو کنار گذاشتن و همه در خیابانها بودند برای پشتیانی از این حرکت ایرانیان در داخل و تمام خارجی ها در تمام جاهای دنیا.... فقط ایرانی نبودند.... به دل نشست... از خوانندگانی که خود شما بهتر میدونین از بن جو ، مدونا ... بعد الان میگین U2 .... حتی کسائی که لباس درست می کنن الان در ایتالیا مدل هاشون با لباس سبز آمدن یا دستبند سبز زدند در فرانسه در تظاهرات از وزرای سابقشون شرکت کردند، از روشنفکران و در امریکا هم خیلی ها شرکت کردن و منو دعوت کرده بودن به یه کنسرتی اینجا در کاتدرال واشنگتن به اپرای وردی و اون دو نفری که آمدن از من استقبال کنن از آقایون آمریکائی هم پرچم ایران و نقشه ایران به کتشون زده بودن و هم کراوات راه راه سبز و آبی پیراهن سبز و سفید و اون یکی آقا به یه کراوات کمرنگ سبز و ... و اقعا به دل آدم میشینه. و واقعا باعث افتخارند زنان ایران و جوانان ایران برای همه ما با تمام سختی ها و گرفتاری ها مبارزه میکنند و خوشبختانه همونجوری که میدونید در ممالک مختلف دنیا جوایز حقوق بشر داده شده به اونهائی که در این راه قدم برداشتند و برای یک میلیون امضاء. عروس من و نوه هام واقعا موقعی که این حرکت رو دیدند البته من اون موقع در امریکا نبودم خودشون خواستند برند و شریک باشند در این تظاهرات با مردم ایران و طبیعتا نوه هام هم موقعی که تمام این سالها چیزهائی که شنیدن و دیدن حس کردن و پر از تحسین برای جوونهای ایران.... جوونهای ایران که با تمام این سختی ها فریاد میزنند اون چیزی رو که میخوان .

میبدی: در بازگشت از تظاهرات به شما چی میگن؟ چی گزارش میدن؟

شهبانو فرح پهلوی: همین دیگه... منم خودم نمیدونستم که میرند (خنده) من پاریس بودم دیدم عکس "یاسمین" با "نور" و "ایمان" با پانکارد هائی که راجع به آزادی بود و حتی "فرح" کوچولو رو پیشونیش عکسش هستش که برای آزادی ... خب خیلی خوب بود دیگه ... خیلی...

میبدی: خب شهبانو خیلی سپاسگزارم اگه اجازه بدین سئوال آخر روهم مطرح کنم و باشما خدا حافظی کنم... خسته تون کردم... آینده مذاکرات رو چی می بینین... به نظر میاد که غربی ها دارن یه تلاش عبث انجام میدن در طول این سالها و ادامه پیدا کرده خود شما خوشبینید به انجام مذاکره؟

شهبانو فرح پهلوی: والله من نمیتونم پیش بینی کنم اینقدر تحلیلگر هست در تمام دنیا که ... ولی حس می کنم یعنی امیدوارم بدلایل مختلف که ... در وهله اول مردم ایران زندگی دیگه ای رو میخوان... بعد از سی سال دیگه این زندگی رو نمی خوان... می خوان بهتر زندگی کنن آزادی می خوان ... نون میخوان آب میخوان کار می خوان. و دنیا هم حس کرده متاسفانه با این رژیمی که هست، با این کارهائی که میکنند با این حرفهائی که میزنند. ببینید تمام دنیا این افراطی مذهبی رفته، نمی گم که دنیا دلشون به حال مردم ایران سوخته... اینا دنبال منافعشونند.... منافع سیاسی و اقتصادی و امیدوارم درک کردند که منافع خودشون هم هست که اون مملکت یه مملکت آزاد و یکپارچه و دمکراتیک و امیدوارم جدائی دین از حکومت با تمام احترام به دین و فکر می کنم خیلی از آقایون علما به همون فکر هستند.... باید امید داشت.

میبدی: باید امید داشت . شهبانو فرح پهلوی هر وقت با شما صحبت می کنم یه احساس توام با افتخار به من دست میده. خسته نباشید. خدا قوت.

شهبانو فرح پهلوی: می خواستم قبل از اینکه تموم کنم بگم که شاه فقید چه انسان .. یعنی عاشق ایران و ایرانی بود تا آخرین لحظه های زندگیش... و مهربونیش با همه با فرزندانش ... صبر و حوصله ای که داشت ... دور اندیشی که داشت ... هیچوقت عصبانی نمی شد و واقعا یک نمونه ای بود برای من که هر وقت فشار هست و گرفتاریم زیاده به خدا میگم خدایا از اون بالا منو راهنمائیم کن که چه کنم .... و میخواستم بگم که مطمئن هستم که نام ایشون در تاریخ بزرگ خواهد بود و روانشون شاد و یادشون گرامی باد و برای شما هم آرزوی سلامت و موفقفیت می کنم. می بینم هر روز چقدر زحمت می کشید که گزارش به هموطنان بدید و میدونم که چقدر علاقه دارید به مولانا خواستم با یه شعر مولانا یه قسمتش که میگه :

قصر بود روح ما نی تل ویرانه ای ....
غیر برونی بدست غیر درونی بتر....
از سبب غیری است کندن دندانه ای ....

باقیشم خود شما بهتر میتونید بگید

میبدی: تشکر می کنم.


۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه

مملکتی که محمود وحیدنیا دارد به مجلس خبرگان نیازی ندارد!

در همه این سی سال از بین اونهمه فسیل کلم به سر یکیشون قدر انگشت کوچیکه وحیدنیا عرضه و سواد و شهامت نداشت! یکی مرد جنگی به از صد هزار!

۱۳۸۸ آبان ۸, جمعه

فردا نهم آبان، سالروز تولد شاهزاده رضا پهلوی سومین پرچمدار ایران نوین از خاندان پهلوی است

از طرف همه دوستداران ایشان تقارن این زادروز را با تولد کورش بزرگ و محمدرضا شاه پهلوی، به ایشان، شهبانو فرح ، همسر و فرزندان گرامیشان و عموم ایرانیان تبریک گفته امیدواریم با اراده خداوند بزودی این کشور از دست اهریمنان رهائی یافته جایگاه حقیقی و شایسته خود را در میان ملل جهان بدست آورد.

۱۳۸۸ آبان ۴, دوشنبه

امروز چهارم آبان سالروز تولد محمدرضا شاه پهلوی شاه فقید ایران است

این روز را به عموم دوستداران ایشان و بویژه شهبانو فرح و شاهزاده رضا پهلوی تبریک عرض نموده امیدوارم روزهای پیش رویمان روزهای رهائی ایران ازتیره بختی سی ساله باشند.

۱۳۸۸ مهر ۲۷, دوشنبه

روز راهپیمائی سبز "ایران آزاد" هم مشخص شد! / نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران

دولت 29 دي‌ماه را "روز غزه " نامگذاري كرد!

هيئت دولت در جلسه يكشنبه شب خود نامگذاري روز 29 دي‌ماه به عنوان "روز غزه " را تصويب كرد.

طرح نامگذاري 29 دي‌ماه به عنوان روز غزه و نماد مقاومت فلسطين در جلسه يكشنبه شب هيئت دولت تصويب شد.


۱۳۸۸ مهر ۲۶, یکشنبه

کشته شدن فرماندهان سپاه / سفره هرچه رنگینتر می شود بهتر است افراد کمتری بر سر آن باشند!

سپاه پاسداران پیش از این هم سابقه انجام تصفیه های درون سازمانی را داشته است. نمونه ای از آن که نه اولی و نه آخری آن بود کشته شدن سردار کاظمی و همراهانش در سانحه هوائی بود. اخیرا هم شاهدیم که سپاه با خرید مخابرات و درگیر شدن هرچه بیشتر در پروژه ها و قراردادهای عظیم اقتصادی هرچه بیشتر از یک سازمان نظامی-تروریستی به یک مافیای اقتصادی-تروریستی تبدیل میشود. از این گذشته با کشته شدن نفرات مزاحم یا زیادی علاوه بر کمتر شدن افرادی که در منافع اقتصادی کارتل سپاه شریک هستند می توان مظلوم نمایی کرد و تحت پوشش آن به اهداف متنوع داخلی و خارجی بسیاری دست یافت! (مثلا برای سرکوب وسیع 13 آبان آماده شد). بطور کلی و از هر طرف که نگاه می کنم سپاه پاسداران از قضیه کشته شدن افرادش در حادثه انتحاری امروز بیشتر سود می کند تا زیان! تا حقیقت ماجرا چه باشد.....

۱۳۸۸ مهر ۱۳, دوشنبه

۱۳۸۸ مهر ۱۲, یکشنبه

۱۳۸۸ مهر ۱۱, شنبه

سخنان اخیر فرمانده سپاه پاسداران فقط یک تعبیر دارد: "اعلام شکست مقابله سیستماتیک با جنبش سبز!"

"فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به اعضای بسیج دانشجویی دانشگاه ها گفته است که در مقابله با ناآرامی های احتمالی در دانشگاه ها واکنش نشان دهند و منتظر فرمان مافوق نباشند." این خلاصه خبری است که بی بی سی به نقل از سردار جعفری منتشر ساخته است. اما در پس ظاهر خشن این گفته چه چیزی پنهان شده است؟ بسادگی می توان وحشت سپاه پاسداران از سقوط دانشگاهها و تسخیر آنها بدست دانشجویان معترض و تبدیل آنها به پایگاههائی برای مقاومت مردمی را در پشت این سخنان ملاحظه کرد. در واقع سپاه و بسیج و سایر نیروهای رژیم پس از قریب به چهار ماه سرکوب جنبش مردمی سبز و در حالیکه هر روز فرسوده تر از دیروز می شوند و قوای آنها بالعینه تحلیل رفته است نه تنها از امکان سرکوب کردن کامل و فائق آمدن بر این جنبش مردمی نا امید شده اند بلکه از این بیم دارند که در جریان برخورد متمرکز و رسمی با این جنبش در برابر کثرت و پراکندگی وسیع آن شکست مفتضحانه ای را متحمل شوند. در حقیقت سردار جعفری بطور ضمنی اعتراف می کند که کادر رسمی سپاه توان زیر نظر گرفتن همه روزه فعلیت های دانشجوئی و عکس العمل نشان دادن به آنها را ندارد و تنها راه چاره را در دادن افسار هسته های بسیج هر یک از دانشگاهها بدست خودشان می داند. غافل از اینکه بسیج دانشجوئی دانشگاهها بسیار بیشتر از بدنه رسمی سپاه دچار ریزش و دودستگی نیروها شده و در حال حاضر طرفداران جنبش سبز در هسته های بسیج دانشجوئی نیز نفوذ قابل ملاحظه ای دارند که هر روز از روز پیش بیشتر هم می شود. دست آخر اینکه به نظر من تحولات دانشجوئی روزهای آینده در دانشگاهها آب سردی خواهد بود بر سر فرماندهان ارشد سپاه و بسیج که نیروی مضاعفی به جنبش سبز و هواداران آن خواهد داد. سحر نزدیک است!

۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

تصمیم عوض شد! بجای حذف نام پادشاهان از کتب تاریخ، آخوندها از خود تاریخ حذف می شوند!

کی؟ بزودی!

موضوع تصادف عزیزان همکار رادیو فردا شاید به این سادگی ها هم نباشد!

خبر کوتاه بود و بهت آور! دیروز وقتی صفحه رادیو فردا را باز کردم و خبر تصادف و کشته شدن امیر زمانی فر و رزا آژیری را دیدم تا چند دقیقه هضم مسئله برایم دشوار بود:

""رادیوفردا دو همکار جوان خود را ناگهان از دست داد و اکنون به سوگ آنان نشسته است.

امیر زمانی‌فر و رزا حسن‌زاده آژیری که با مهین گرجی، همکار دیگرمان، به سفر رفته بودند در بازگشت، دیروز سه‌شنبه، در سانحه‌ رانندگی در نزدیکی پراگ جان باختند. مهین، بدون شور و شر همیشگی، اکنون بر تخت بیمارستان در اغماست.

امیر و رزا روزنامه‌نگاری رادیویی را با رادیو فردا آغاز کردند و خوش درخشیدند.""

من از جزئیات دقیق و چگونگی بوقوع پیوستن این تصادف رانندگی بی اطلاعم و تا جائی که دیدم تا کنون جزئیاتی از این تصادف در رسانه ها منتشر نشده است. با اینحال چیزی در درون من می گوید که قضیه شاید به این سادگی ها هم نباشد. تقارن این تصادف با پیچیده ترین روزهای حیات (یا مرگ) سیاسی رژیم جمهوری اسلامی و نزدیک شدن به آغاز مذاکرات سرنوشت ساز نهائی رژیم با غرب و همچنین تحولات سیاسی داخلی ایران و فعال شدن رسانه های آزاد غربی می تواند محرک خوبی برای رژیم برای تلاش در جهت ساکت ساختن این رسانه ها و یا حداقل ضربه زدن به آنها باشد. وقتی کار با پول و رشوه حل نشود ابزار های سخت بکار گرفته می شوند! بی صبرانه منتظر انتشار جزئیات این تصادف جانگداز و روشن شدن حقایق هستیم.

۱۳۸۸ مهر ۶, دوشنبه

یک پیشنهاد به بالاترین (ما هم بعله!)

در راستای اینکه اخیرا پیشنهاد کردن به بالاترین و گردانندگان آن مد شده و بنوعی کلاس و اینا محسوب میشه و من هم بعد یک ساعت گشت و گذار در میان خاکروبه های اینترنت لینک دندون گیری پیدا نکردم که قبل از من شیرپاک خورده دیگری اونرو از دیوار بالاترین آویزون نکرده باشه! لذا به خودمون گفتیم بذار ما هم پیشنهاد سازنده ای به حضور حضرات بالاترین ارسال کنیم خدا رو چه دیدی یا مورد پسند واقع میشه یا شاید هم زدن اسم کاربری مونو بستن که اونهم در نوع خودش خیلی با کلاسه!

و اما پیشنهاد!: دوستان بارها گلایه کردن از اینکه لینکی که گذاشتن مثلا 500 تا کلیک داشته و 3 تا امتیاز مثبت و بطریق اولی مشخصه که اکثریت این تعداد کلیک های بالا لزوما کاربر بالاترین نیستن و بازدید کنندگان غیر عضو هستند. از طرف دیگه این بازدید کنندگان غیر عضو که ما کاربران بالاترین فقط رد کلیلک اونها رو روی لینکمون می بینیم حتما پس از بازدید نظر مثبت یا منفی دارن که از دو جهت میتونه کاربرد داشته باشه: 1- اگه این نظر مثبت یا منفی ثبت بشه بطور تقریبی آماری خواهد بود بر اینکه کلیلک های لینکمون چه تعدادش از طرف کاربران بوده و 2- یک معیاری خواهد بود برای تفاوت های جامعه آماری کاربران بالاترین و سایر بازدید کنندگان سایت که بالطبع جامعه خیلی وسیعتریه. ضمنا این امتیازات مثبت و منفی داده شده از سوی بازدید کنندگان غیر عضو هیچ تاثیری در داغ شدن و بالا پائین کردن لینک در صفحات بالاترین نخواهند داشت تا امکان هر گونه سوء استفاده از بین بره. لذا اگه حضرات بالادار ها امکانی برای دادن امتیاز مثبت و منفی بدون تاثیر و صرفا نمایشی برای بازدید کنندگان غیر عضو بالا ترین ایجاد کنند هم برای کاربران و گردانندگان سایت مفید خواهد بود و هم برای بازدید کنندگان اندکی ایجاد حس مشارکت میکنه!

به هر حال این بود انشای ... ببخشید این بود پیشنهاد من!

۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه

وصیت نامه " محمد رضا شاه آریامهر " ، به بیان شهبانو فرح پهلوی

شاهنشاه آریامهر در آخرین هفته های حیات ، در بستر بیماری و در شرایطی غم انگیز و در اوج تلاش مبارزه با بیماری هولناک خود ، با مزاجی رنجور ، ولی با عظمت روحی ستایش آمیز در ساعات متناوب ، سخنانی ایراد و رهنمونهایی فرمودند که مجموعه این تقریرات به صورت پیام زیر تدوین میگردد ؛ باشد که این نوشته ، ترجمان مکنونات درونی و گواه ایران پرستی ابر مرد تاریخ شاهنشاهی ایران که افتخار همسری او را داشته ام بر صحیفه روزگار نقش بندد :

" در اين هنگام كه دور از خاك وطنم در چنگال اين بيماری جانكاه آخرين روزهای زندگی خود را سپری ميكنم ، به عنوان پادشاه ايران زمين اين پيام را به ملتم كه در شوم ترين دوران تاريخی وطنش روزگار تيره ای را ميگذراند ميفرستم . همانند هر مسلمان معتقدی كه در آستانه مرگ از وجدان پاك و صفای كامل روح برخوردار است خداوند بزرگ را به شهادت ميطلبم ، از آن وقت كه صرفا به خاطر جلوگيری از خونريزی هموطنانم ناچار خاك ايران را ترك كردم آنی از فكر سيه روزی تدريجی ملتم ، و مخصوصا اندوه رقت بارشهادت وطن پرستان با نام و گمنامی كه سينه های فراخ خود را در مقابل جوخه های آتش جلادان قرار داده اند فارغ نبوده و با تار و پود وجودم اين رنجهای روز افزون را احساس كردم و در این رهگذر از تقدیر خود رضایت دارم ، که در این دوران آوارگی ضربات تازیانه سرنوشت ، این رنج ملی را بر روح و جسم رنجور من نیز کوفته است ... شگفت اتفاقيست ، در همان لحظاتی كه قلب من از حركت می ايستد ، قلوب افسران دلاورارتش من نيز كه در تكاپوی نجات وطن بوده اند ، پياپی آماج گلوله های دشمنان ايران قرار ميگيرند ، من این تقارن را به پیوند معنوی ناگسستنی که بین خودم و این ارتش که ناجوانمردانه در بستر یک دسیسه ضد ملی و میهنی قرار گرفت ، وجود دارد ، تعبیر میکنم . وبرای اينكه چنين پيوندی جاودان ماند ، توصيه ميكنم كه بعد از نجات كشورم ، كالبدم درگورستان اين شهيدان جانباخته وطن ، مدفون گردد ... من در اين دقايق واپسين شيرينی خاطرات افق ايران عزيز را كه به آن عشق مي ورزم ، در برابر تلخی زهراگين مرض جانسوز قرار داده ام . خاطره شاليزارهای كرانه های دريای خزر ، و مرغزارهای ديلم ، خاطره قله های پربرف سبلان و سهند آذربايجان ، خاطره كوهستانهای سبز و خرم زاگرس كردستان ، و هامونهای عريان بلوچستان ، خاطره اروندرود خوزستان و هيرمند سيستان ، خاطره دشت ارژن فارس ، خاطره حاشيه های كوير سوزان خراسان و كرمان ، خاطره شهركها و دهستانهای ساحلی خليج فارس ، خاطره كوچ عشاير دلير و فداكار و بطور كلی با انديشه همه گوشه و كنار آن سرزمين مقدس و مردم پرتلاش و پرتوان آن ، چشم از جهان .. فرو ميبندم .

به یاد داشته باشیم که صفحات تاریخ وطن ما ، فراز و نشیب های فراوانی را در خود حفظ کرده است ؛ ولی همچنان که حمله اسکندر ، هجوم مغول ، فتنه افغان و اشغال متعدد بیگانگان ، قادر نشدند مشعل فرهنگ و تمدن باستانی ایران را خاموش کنند ؛ مطمئن هستم شعله های فروزان این تمدن و فرهنگ در پرتو انوار خیره کننده خود بر این سیاهی اندوهبار چیره خواهد شد ، و یک رستاخیز ملی افتخارات نسل حاضر را در تاریخ درخشان ایران ثبت خواهد کرد .

من سرنوشت کشور را به قانون اساسی می سپارم . این قانون اساسی ودیعه گرانبهایی است که انقلاب مشروطیت به ملت ایران ارزانی داشته است ، و به همین جهت صیانت و احترام به اصول آن که بنیان تمامیت ارضی و استقلال میهن ماست و همچنین شالوده حاکمیت ملی ، متکی بر قومیت تاریخی و مبانی اعتقادات مذهبی مردم این سرزمین بر اساس آن استوار است ، بر همه آحاد کشور از واجبات ملی است و پاسداری از آن را به پسرم تاکید میکنم .

امیدوارم او که اینک در عنفوان جوانی است و جوهر وجودش مانند هر جوان ایرانی دیگر سرشار از غرور ملی است ، با درک حقایق این تجربه تلخ تاریخی که ملت ایران به بهای گرانی اندوخته است ، پند زمانه را بیاموزد و فقط به اتکای احدیت متعال و پشتیبانی نیروی مردم و همگامی با آن ، پرچم مقدس سه رنگ ایران زمین را در اهتزاز و سرافراز نگه دارد .

ولیعهد جوان را به ایزد توانا و ملت بزرگ ایران میسپارم .

این آخرین اراده من است . "

۱۳۸۸ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

درسی که مخالفان شعار :نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" به ما می آموزند!

می بینید چه موضع واحدی گرفتند این آخوندها و وابستگان رژیم در مقابل این شعار؟ شعاری که به هیچ عنوان تشکیلاتی هم نیست و توسط هیچ یک از جریان های فعال در حوادث پس از انتخابات ساخته نشده بلکه از بطن مردم بوجود اومده. از آقای کدیور آخوند (بظاهر) ناراضی و مخالف و فراری گرفته تا قرائتی شومن و جوکر از این شعار ساده و بی آلایش به وحشت افتادن و تا جائی که من در طی روزهای اخیر در جامعه مجازی یا جامعه حقیقی مشاهده کردم میشه این شعار رو مثل یک دستگاه تست برای تشخیص وابستگی و اعتقاد افراد به حفظ رژیم اسلامی بکار گرفت! چرا؟ چون این شعار تنها شعاریه که از تقلب انتخاباتی و بحث موسوی-احمدی نژاد و یا فراتر از اون برکناری رهبر و یا باز هم فراتر از اون ایجاد جمهوری ایرانی پا فراتر گذاشته و صحبت از جایگزین کردن "عشق به ایران" بجای پرکردن شکم مفتخورهای فلسطینی و لبنانی و سایر دهکوره های اسلامی افراطی میکنه. رژیم کنونی در طی 30 سال گذشته بخوبی ثابت کرده که قادره در هر شرایط خودش رو تطبیق بده و با تغییر شکل دادن های مصلحتی در هر وضعیتی به حیاتش ادامه بده. این رژیم یا بهتر بگیم این مافیا برای هر شرایطی افرادی رو در خزانه اش داره که به تناسب اوضاع اونها رو به عرصه سیاست و اداره کشور میاره و تحت پوشش تغییر و اصلاح ظاهری از جمع شدن سفره ای که 30 ساله بر سر اون مشغول چپاول همه جانبه "ایران" هستند جلوگیری میکنه. 30 ساله که این رژیم با کشتن "عشق به ایران" در ذهن و روح مردم و جایگزین کردن احساسات جعلی و واهی نسبت به امت اسلامی تلاش کرده تا اجازه نده "عشق به ایران" سدی بر سر راه تارج سرمایه های ایران و ایرانیان بشه. 30 ساله که از یاد ما بردن که هر قدر هم از حیث جغرافیائی و نژادی و فرهنگی با هم فرق یا اختلاف داشته باشیم ولی "ایرانی" بودن نقطه مشترک و موضع اتحاد بسیار محکمیه که جمعیت پراکنده این کشور به یغما رفته رو تبدیل به یک وجود یکپارچه می کنه! مطمئن باشید این رژیم حتی در صورت ابطال انتخابات و جایگزین شدن آقای موسوی یا هرکس دیگه بجای احمدی نژاد و یا حتی در صورت عزل رهبر فعلی و یا حتی در صورت برقراری "جمهوری ایرانی" باز هم به شکلی به حیات خودش در لایه های حکومتی ادامه خواهد داد چرا که این رژیم راه بهره بردن از نقاط ضعف سیستم های دمکراتیک رو بخوبی بلده و تاکنون هم دنیای دمکراتیک رو همواره با بهره گیری از اصول دمکراسی به چالش کشیده و برای خودش فرصت خریده (نمونه هاش در بحث های حقوق بشری و هسته ای و حمایت از تروریسم فراونه که فرصت دیگه ای رو برای بررسی می طلبه). تنها چیزی که این رژیم هیچوقت نتونسته تحملش کنه و ابزاری برای مقابله با اون نداره اتحاد مردم تحت شعار "فقط ایران" و "قیام برای نجات ایران" هست. چشم اسفندیار و پاشنه آشیل رژیم "نفی بیگانه پرستی" و ترویج "عشق به ایران" هست! شعار "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" درس های زیادی به ما می آموزد، آن را ادامه دهیم و حرکات آینده خود را بر اساس آن تنظیم کنیم!

۱۳۸۸ شهریور ۳۰, دوشنبه

آقای (یا خانم) بی بی سی، چرا در خبرها می گویید " دولت و منتقدان" در نماز عید فطر شرکت کردند؟

آقای ناطق نوری و رفسنجانی و حسن خمینی که جزو منتقدان نیستند. منتقدان اصلی مردم هستند که رایشان دزدیده شده و هیچ امکاناتی برای بیان اعتراض ندارند. (نقل قولی از یک دوست)

۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه

ما هم بیشرفیم!

پاسخ جناح کودتا به شعار "ما بیشماریم" سبزها!

۱۳۸۸ شهریور ۲۶, پنجشنبه

فضای بالاترین شبیه فضای شبهای حمله است! فردا روز سرنوشت ساز ماست!

از لینک ها بوی نبرد و پیروزی میاد بدجور!

شعار فردا "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" است! (از تفرقه بپرهیزیم)

شعار فردا "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" است. آقای کدیور به جهت محذوریتی که در مصاحبه با بی بی سی داشت و به جهت اینکه متهم به ستیز با جهان اسلام نشود یا به هر دلیلی که خودشون تشخیص دادند اون رو تغییر دادند. بهتره فردا از شعار اصلی استفاده کنیم والا اولین قدم تفرقه رو برداشتیم!

آقای حسن نصرالله اشتباه فرمودی!

باید می گفتی: تظاهرات روز قدس به دنيا ثابت مي‎كند كه "علیرغم 30 سال حکومت دروغ و فساد" ایران عوض نشده است.

۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه

آقای شیمون پرز, امسال شما هم می توانید در راهپیمائی روز قدس شرکت کنید!

چون در سایه بیداری و جنبش سبز مردم ایران امسال این راهپیمائی نه به امید واهی نابودی دولت شما بلکه برای برچیدن بساط حکومت ننگین ملایان از کشور آریائی ایران برگزار می شود. فقط پرچم سبز یادت نره!

۱۳۸۸ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

انقلابها و اینترنت!

اینترنت نعمتی است. در این روزها اگر "وجود نداشت" انقلاب سبزی نداشتیم و در زمان شاه اگر "وجود داشت" انقلاب پنجاه و هفتی نداشتیم! . آگاهی دشمن دیو صفتان دین فروش است!

۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه

جناب پرزیدنت اوباما، لطفا پول 20 تا بوئینگ رو خودت به حساب حزب الله لبنان واریز کن!

چون اگه بوئینگ ها رو به ما بدی ما باید بفروشیمشون و پولشون رو واسه سید حسن بفرستیم که اونم احتمالا نصیب شغالهای ترکیه بشه ...

۱۳۸۸ شهریور ۲۱, شنبه

مراقب ترفندهای همیشگی حکومت برای مقابله با راهپیمائی روز قدس سبز باشیم!

روز قدس امسال بویژه با اتفاقات چند روز اخیر و چند روز آینده و خط مشیی که رهبر در نماز جمعه مشخص کرد از چنان اهمیتی در تاریخ معاصر ایران برخورداره که میشه به جرات گفت نظیری نداره. از مشخصه های جالب این روز یکی هم اینه که از قبل همه میدونن فروریختن آخرین خاکریز حکومت باحتمال قریب به یقین در این روز خواهد بود که از قضای روزگار ساخته و پرداخته خود حکومت هست. به هر حال با شناختی که از جمهوری اسلامی و نیرنگ ها و دوز و کلک های کثیف اون داریم و با عنایت به ترس و وحشتی که سراپای همه مقامات راس نظام رو در برگرفته و اونها رو وادار به دری وری گفتن کرده که نیازی به تکرار اونها نیست یقینا در این روزهای منتهی به روز قدس سبز باز هم اتاق های جنگ روانی نظام انواع و اقسام حیله ها و سیاست های مکارانه رو برای کمرنگ کردن حضور مردم در راهپیمائی اعتراضی سبز روز قدس امسال و یا ایجاد شک و تردید در زمان یا مکان یا اصل برگزاری راهپیمائی و یا ایجاد رعب و وحشت از طریق شایعات یا اقدامات عملی بکار خواهند بست. حتی ممکنه با اعلام تعطیلی بلند مدت در ابتدای هفته آینده بخوان عده ای رو به مسافرت ترغیب کنن و یا با اقداماتی غیرقابل انتظار و حتی بنفع جنبش سبز (مثلا آزادی زندانیان یا اعلام دروغین عفو و بخشودگی اونها) بخوان روی تصمیم و اراده مردم تاثیرات احساسی بذارن. حتی حقه های نخ نما شده ای مثل پخش اعلامیه های دروغین منتسب به سران جنبش یا هک کردن سایت های اونها و نشر بیانیه های دروغین رو هم نباید از نظر دور داشت. به هر حال و به هر جهت با فرض اینکه از تمام حقه ها و کلک های بالا استفاده بشه و حتی حقه هایی رو که تا حالا فکرش رو هم نکردیم استفاده کنن برای بی اثر کردن تمام نیرنگ های نظام در این آخرین روز نبرد فقط یک چیز رو فراموش نکنیم: روز قدس امسال ما مردم مبارز ایران در راهپیمائی اعتراضی سراسری سبز شرکت می کنیم و هر حرف و اقدامی در خلاف جهت برگزاری این راهپیمائی بدون شک نیرنگ حکومت است.

۱۳۸۸ شهریور ۱۸, چهارشنبه

آقای احمدی مقدم، سیاست ما عین دیانت ما و دیانتمان عین سیاستمان است!


آقای احمدی مقدم شما که می فرمائید روز قدس متعلق به مردم فلسطین است و نباید آن را سیاسی کرد ظاهرا از خیلی چیزها خبر ندارید. اول اینکه سالهاست که ایران فلسطین شده و تحت اشغال عده ای افراطی بظاهر بنیاد گرا و در باطن فاسد و مافیائی قرار دارد(کافیه یخورده به دور و برتون نگاه کنین). دوم اینکه "هرچه کنی بخود کنی گر همه نیک و بد کنی" یعنی اون روزی که سلف خائن شما آقای مدرس جلوی نوگرائی و تجدد رضا شاه فقید ایستاده بود و می گفت: "سیاست ما عین دیانت ما و دیانتمان عین سیاستمان است" داشت گور دیانت و سیاست دینی را یکجا می کند. درسی که مردم ایران از سی سال حکومت ننگین اسلامی و جنایات و فساد اون گرفته اند اینست که باید سلاح را از دست دشمن گرفت و با همان سلاح کارش را تمام کرد. اکنون ببینید که الله اکبر و شبهای احیاء و مرقد امام راحلتان و روز قدستان که سالهای سال چماقی بر سر ملت ایران بود حالا کابوسی برای شما و همپالگی هایتان شده است که رهائی از آن برایتان ممکن نخواهد بود.

شبانگه سر قتل و تاراج داشت --- سحرگه نه تن سر، نه سر تاج داشت
به یک گردش چرخ نیلوفری --- نه نادر بجا ماند و نه نادری
بنازم من این چرخ پیروز را --- پریروز و دیروز و امروز را

و البته فردا را ... !

۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

چه کسی شایسته عنوان طاغوت است؟ آنکه در برابر اجانب طغیان کرد یا آنانکه ایرانیان را به خاک سیاه نشاندند؟

از سال 57 به بعد لفظ طاغوت را بسیار شنیده ایم و به ما چنین گفتند که این لغت که به معنای طغیان کننده و خود رای است درخور شاه ایران بود چون طغیان کرده بود و دیگران را به هیچ می انگاشت. اکنون پس از بیش از 30 سال که از اتفاق نامیمون روی کار آمدن حکومت اسلامی در این سرزمین می گذرد و هر روز ابر های نادانی و فریب خوردگی ایرانیان بیش از پیش کنار می روند با نگاهی به کارنامه خاندان پهلوی به روشنی می شود دریافت که آنچه باعث اتفاق نظر دولتهای خارجی برای پایان بخشیدن به حکومت این خاندان بر ایران بود چیزی نبود جز گردن فرازی های محمدرضا شاه پهلوی در برابر هر دو بلوک شرق و غرب و اصالتی که او به ایران و ایرانی می داد. الزام دولت به خرید سهام شرکت های بزرگ و سودده اروپائی از قبیل بنز و یورودیف و سرمایه گذاری در بخش فولاد آلمان، اعطای وام چند صد میلیون دلاری با بهره به کشور فرانسه، مشارکت در تاسیس و رهبری اوپک که منجر به افزایش قیمت نفت از حدود 5 دلار به نزدیک به 20 دلار ظرف مدتی کوتاه گردید، برگزاری مراسم خیره کننده جشن 2500 ساله که از حیث یکجا گرد آوردن روسای ممالک مختلف جهان تاکنون نظیری در دنیا ندارد، تقویت تسلیحاتی و پرسنلی قوای مسلح ایران که سایه آن بر کل خاورمیانه سنگینی می کرد، فرمانبرداری روسای ممالک همسایه و منطقه از دولت ایران و نفوذ سیستم اطلاعاتی امنیتی ایران در آن کشورها، برقراری رو به توسعه رفاه و امنیت و بهداشت و آموزش رایگان در سراسر ایران، مهار قطعی تورم، تحقیر بریتانیا در ملی شدن صنعت نفت با نقش آفرینی زنده یاد محمد مصدق، مدرنیزه کردن صنایع و کشاورزی ایران که مثالهای آن ذوب آهن کرمان و مس سرچشمه و تراکتور سازی و کارخانه ایران ناسیونال و ارج و آزمایش و پارس و کشت و صنعت دشت مغان و دهها منطقه صنعتی و کشاورزی دیگر در سراسر ایران هستند و .... . به همه اینها علاوه کنید که در این سی سالی که حکومت در دست فرومایه ترین دشمنان این خاندان بوده است نتوانسته اند حتی یک سند از سوء استفاده شخصی شاه فقید ایران یا شهبانو فرح ارائه کنند بلکه در این مدت پاکی و بلند نظری و میهن پرستی این دو تن هر روز بیش از پیش بر اهل درد و آنانکه با صداقت شاهد گذر حوادث در ایام قبل و بعد از سال 57 بوده اند آشکار شده است. خدمتی که شهبانو فرح به فرهنگ و هنر و زنان این کشور کرده اند به مانند خورشیدی در میان شب تاریک می درخشد. باشد که حوادث آینده در سایه بیداری و آگاهی ما ایرانیان مرهمی باشد بر زخمهای سی ساله.

۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

آیا لگد پراندن گوسفند سر بریده هم تعبیر و تفسیر دارد؟ (در باب وقایع اخیر)

داشتم برنامه عصر امروز بی بی سی فارسی رو نگاه می کردم که هم ارتباط های تلفنی و هم نظر سنجی سایت بی بی سی فارسی رو اختصاص داده بودن به معاون شدن مشائی و نامه رهبر در خصوص عزل اون و بعدش هم معزول شدن چندتا وزیر دیروزی. حتی قسمت نگاهی به وبلاگها هم به این موضوع اختصاص داشت. خدا وکیلی مردم هم چه در ارتباط های تلفنی و چه در نظر سنجی سایت بی بی سی یا در وبلاگهاشون تفسیر هائی رو ارائه دادن که واقعا هرکدوم در نوع خودش قابل بحث و تامله.از اینکه این موضوع ها جنگ زرگریه و برای منحرف کردن ذهن مردم تا اینکه این نشان از خودکامه تر شدن و دیکتاتورتر شدن احمدی نژاد هست و بیرحم تر شدن اون حتی به نزدیک ترین یارانش. از اینکه حکومت با این کارها می خواد تا روز تنفیذ در هفته آینده عکس العمل مردم رو بسنجه و احتمالا با فدا کردن احمدی نژاد در صورت لزوم از به فنا رفتن ولی فقیه و نظام جلوگیری کنه تا اینکه این کارها نشان از ضدیت در درون گروه کودتا کننده داره. البته در موقعیت کنونی همه این تفسیرها قابل بحثه و ممکنه که هر کدوم از اونها واقعیت داشته باشه ولی با اینحال این کارهای حکومت بیش از هر چیز به نظر من شبیه حرکت های بی اختیار و هیستریک حیوانیه که سرش رو بریدن و اون داره جون میده. واقعیتش رو بخواید در وقایع بعد از انتخابات 22 خرداد و به همت مهندس موسوی و کروبی و با شهامت و جانفشانی مردم و در سایه اتحاد همه گروههای اپوزیسیون ( حتی اونهائی که میدونن خیلی ها ممکنه ازشون متنفر باشن ولی باز هم از جنبش سبز مردم حمایت میکنن ) و با بی درایتی عمیق خامنه ای سر نظام بریده شده. نظام اسلامی که ذاتا بی یال و دم و اشکم بود حالا بی سر هم شده و در واپسین ثانیه های زندگیش داره دست و پا میزنه و هیچ طرح و نقشه و منطقی هم بر این کارهاش حاکم نیست. عین گوسفندی که با تمام نیروئی که از اون حیوون بعید بنظر میرسه لگد میزنه و بدنش دچار انقباض های شدید و لرزش های سخت میشه نظام اسلامی هم داره آخرین لگدپرانی ها و لرزش هاش رو انجام میده و ظرف مدت کمی سرد و ساکت خواهد شد. فقط مواظب باشیم که در این لحظات آخر این لگدهای بی هدف به ما اصابت نکنه. پیروز باشید!

۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

جمله پایانی نامه احمدی نژاد به خامنه ای کشف رمز شد: "ايام عزت مستدام" یعنی یه چشی ازت در بیارم کیف کنی!

ايام عزت مستدام یعنی منم سه تا وزیر سهمیه رهبری رو عزل می کنم ببینم چیکار می کنی!

۱۳۸۸ تیر ۳۰, سه‌شنبه

رفراندومی با عنوان "جمهوری اسلامی آری یا نه" ؟

دیروز تحت یکی از پست های بنده باعنوان "شما با چه رفراندومی موافقید؟" یکی از دوستان بالاترینی نظری داده بود که بنظر من بعنوان قدم ابتدائی تغییر در ایران و در موقع مناسب روش کارآمدی بنظر می رسد. این دوست عزیز فرموده بودند: "برگزاری تظاهرات ، اطلاع رسانی پخش شبنامه مطرح کردن طرح رفراندوم نظام و شروع اعتصابات توسط مردم. فلج شدن حکومت، تخفیف در جرم کسانی که به ملت بپیوندند، برپایی اولین رفراندم با عنوان جمهوری اسلامی آری یا نه ؟بعد از پیروزی بررسی ایدئولوژی های سیاسی در رسانه های جمعی و بالابردن آگاهی مردم." فارغ از اینکه بازیگران سیاسی حال حاضر کشور (که برخی ممکن است زوال جمهوری اسلامی را زوال حیات سیاسی یا حیات واقعی خویش بپندارند) برگزاری چنین رفراندومی (که نتیجه آن نیز قابل پیش بینی است) گام نخست صحیحی به نظر می رسد. نظر شما چیست؟

۱۳۸۸ تیر ۲۹, دوشنبه

شما با چه رفراندومی موافقید؟

خاتمی و روحانیون مبارز صحبت از برگزاری رفراندوم برای برون رفت از بحران کنونی به میان آورده اند. البته رفراندوم صحبت تازه ای نیست و تاکنون در بسیاری از تجمعات اعتراضی یکی از شعارهای مردمی شعار "رفراندوم ، این است شعار مردم" بوده است. بی بی سی گزارش می دهد: ""مجمع روحانیون مبارز تاکید کرده که "اعتماد حداقل میلیون‌ها انسان نسبت به روندانتخابات سلب شده است" و خواستار آن شده که "به جای اصرار برروش‌های ناکارآمد که تاکنون نتیجه‌ای جز سلب اعتماد بیشتر نداشته است، دریک همه‌پرسی که عموم ملت ایران بتوانند آزادانه در آن شرکت کنند، نسبت به آنچه اتفاق افتاده است، نظرخواهی شود."""

این اتفاق بسیار مبارک و میمونی است که در صورتی که به خواست عمومی مردم تبدیل شود یقینا نظام در مخالفت با آن با مشکلات بسیار جدی روبرو خواهد بود و می توان امیدوار بود که با فشار جناح های مخالف و متحد سیاسی و پشتوانه مردمی و پشتیبانی ایرانیان خارج از کشور به حقیقت بپیوندد، ولی نکته ای که وجود دارد اینست که " آنچه اتفاق افتاده است" فقط در جریان انتخابات 22 خرداد نبوده است! " آنچه اتفاق افتاده است" در طی 30 سال و بطور روزمره بلای جان ومال و ناموس مردم ایران گردیده و کشتگان بسیاری را به این مردم تحمیل کرده و سرمایه های بسیار عظیمی از این کشور را به باد داده است که شرح آن در این مختصر نمی گنجد. لذا من به نوبه خود به عنوان یک ایرانی ضمن اینکه از برگزاری یک رفراندوم آزاد و دارای تضمین های قابل قبول حمایت می کنم معتقدم موضوع این رفراندوم می تواند بجای محدود شدن به سرنوشت انتخابات 22 خرداد موضوعات سرنوشت سازتری را نیز در بر گیرد.

اصلاح قانون اساسی و تعیین نوع حکومت ایران دو موضوع بسیار مهم هستند که می توانند سرنوشت کشور و مردم را در مسیر آزادی و خوشبختی تعیین نمایند و یقینا حمایت بین المللی قابل توجهی نیز از آن خواهد شد. از این گذشته نپرداختن به این موضوعات کلی و دادن اجازه بقا به نظام فعلی ممکن است زمان لازم برای بازسازی خود و اجرای نقشه های شوم دیگری را (مانند حذف نفرات کلیدی در جریان حادثه ای شبیه انفجار حزب جمهوری یا کودتایی خشن تر از کودتای فعلی) به لایه های متحجرتر نظام بدهد. لذا شاید بهتر باشد در این مسیر انرژی خود را برای برگزاری رفراندوم هائی جامع ترو سرنوشت سازتر متمرکز کنیم. نظر شما چیست؟

۱۳۸۸ تیر ۲۸, یکشنبه

فقط فرض کنید!

فرض کنید خامنه ای از حدود دو هفته قبل به این نتیجه رسیده باشد که از احمدی نژاد رودست خورده است و احمدی نژاد یا به تنهایی و یا با کمک دیگران قصد حذف وی در سایه بی اعتباری که خود با دست خود فراهم کرده را دارد (اتفاقات دو روز اخیر و تصمیمات خود محورانه احمدی نژاد را در انتصابات دولتی در نظر بیاورید). حال می شود فرض کرد که ایشان در این حال به یاد نامه قبل از انتخابات هاشمی رفسنجانی افتاده و توصیه های پیشگوئی مانند وی (بنی صدر گونه بودن احمدی نژاد) را در حال تحقق ببیند. می شود فرض کرد که در این حال و در موضع ضعف خود را در حال حذف و نابودی ببیند و تنها راه نجات ولو دیر هنگام و ضعیف را در اتحاد مجدد و استمداد از هاشمی رفسنجانی بیابد (اختصاص اقامه نماز جمعه به هاشمی رفسنجانی می شود تائیدی بر این فرض باشد). اکنون می توان فرض کرد که هاشمی رفسنجانی در هنگام گفتن اینکه "شورای نگهبان از فرصت 5 روزه مقام معظم رهبری برای چاره جوئی و مراجعه به زعما و عقلای کشور استفاده نکرد" هدفش انداختن بار تقلب و کودتا از دوش خامنه ای به دوش شورای نگهبان و هنگام گفتن اینکه "نمی خواهم بگویم تقصیر چه کسی بود" هدفش متهم ساختن ضمنی احمدی نژاد و دار و دسته اش باشد. به این ترتیب می توان فرض کرد که خامنه ای و هاشمی رفسنجانی اکنون دوباره ولو در خفا (بدلایلی بسیار ساده) مجددا به هم پیوسته اند و از قضا برای هدفی تلاش می کنند که مردم نیز در پی آنند! حذف احمدی نژاد و جایگزینی شخصی دیگر ... شاید میرحسین موسوی. البته فقط فرض کنید!

۱۳۸۸ تیر ۲۷, شنبه

والله شما حتی 100 نفر هم نمی شین!

آقا دیگه کی واسه ا.ن. و جناح کودتا مونده؟ همه اینا رو از خامنه ای و فیروزآبادی و جنتی گرفته تا رسائی و کوچک زاده جمع بزنین و خود ا.ن. رو هم بهش اضافه کنین 100 نفر هم نمی شن. اون عده ای رو که فعلا در مجلس شورا یا خبرگان وزش باد! از جانب رهبری رو قویتر حس می کنن و بهمین جهت خودشون رو به جناح کودتا چسبوندن رو ول کنین چون هر روز با ریزش بیشتری روبرو میشن و مثل یخ در برابر آفتاب تحلیل میرن. دیگه واقعا علی مونده و حوضش که حتی لاریجانی و قالیباف و رضائی رو هم در کنارش نداره چه برسه به رفسنجانی و خاتمی و غیره . حتی روی امثال رحیم صفوی و سرلشگر جعفری هم حساب نکنین چون سکوت اونها در این جریانات خودش از هر صحبتی گویا تره. مردم ایران اینبار گربه رو درست سر ناودون گیر انداختن و گربه بدبخت راهی غیر از چنگ و دندون نشون دادن واسش نمونده وگرنه یه گربه بیشتر نیست. والله شما حتی 100 نفر هم نمی شین!

۱۳۸۸ تیر ۲۵, پنجشنبه

آقای هاشمی لطفا جوگیر نشوید!

ما برای نماز جمعه نیامده ایم! ما آمده ایم تا اعلام کنیم بسیاریم و پرقدرت! آمده ایم اعلام کنیم که جنبش سبز ایران روز به روز جوانتر میشود! نماز ما مبارزه ماست ...

۱۳۸۸ تیر ۲۰, شنبه

انقلابي كه بي بي سي رسانه اش باشد نانش را هم انگليس مي خورد (30 سال گذشته هم سندشه كه موجوده!)

همه مان رسانه ايم. صداقت ما را دنيا باور دارد. توان مان را هم خودمان باور كنيم!

۱۳۸۸ تیر ۱۳, شنبه

نظام براي باور مرگ خويش فقط به اندكي زمان نياز دارد!

البته اين وجه اشتراك تمامي مرده هاست! هيچ مرده اي مرگ خود را تا مدت ها باور نمي كند و خويشتن را در دنياي زنده ها مي پندارد؛ خانه خود را ترك نمي كند و به زن و فرزندانش، به همسايگان و آشنايانش كه در خانه او گرد آمده و از مرگ او صحبت مي كنند به ديده تعجب مي نگرد.

باور مرگ آسان نيست بخصوص كه ناگهاني و در اوج قدرت باشد!

آرامش اين روزها فرصتي است كه جمهوري اسلامي در انزواي خود مرگ خويشتن را باور كند.

۱۳۸۸ تیر ۱۱, پنجشنبه

ميرحسين متشكريم!

جناب مهندس ميرحسين موسوي، بعنوان شخصي كه خواهان رهائي ايران هستم ولي در جبهه شما نيستم از ايستادگي تان و قرباني نكردن حقيقت بپاي مصلحت از شما سپاسگزارم. اميدوارم همه گرايش هاي فكري و سياسي تحول خواه با پايمردي شما و ساير پيشروان نجات ايران، به هدف خود كه همانا تعيين سرنوشت كشور ايران بدست مردم آنست برسند. موفقيت اين جنبش در گرو اتحاد همه گروههاي سياسي براي يك هدف است.

۱۳۸۸ تیر ۱۰, چهارشنبه

آقاي موسوي، آن روزي كه امام راحل(!) گفت اگر 35 ميليون بگويند بله من مي گويم نه فكر امروز را مي كرديد؟


ولايت در بهترين حالت خود به چيزي غير از خودكامگي منتهي نمي شود. آيا هنوز هم ولايت فقيه را قبول داريد؟

۱۳۸۸ تیر ۹, سه‌شنبه

جناب مهندس مير حسين موسوي!

ما پياممون رو توسط آقاي مخملباف خدمتتون عرض كرديم. حالا نوبت شماست! ما سر حرفمون هستيم. والسلام!

۱۳۸۸ تیر ۷, یکشنبه

تايتانيكي بنام جمهوري اسلامي !

يادتونه چه چيزي باعث شد تا كشتي افسانه اي تايتانيك با اون همه ادعا كه اين كشتي هرگز غرق نخواهد شد در همون سفر اولش غرق بشه؟

مهندسين طراح و سازنده تايتانيك فكر برخورد اون با كوه يخ رو هم كرده بودند و براي مقابله با چنين حوادثي داخل بدنه تايتانيك رو با ديواره هائي از هم جدا و به قسمت هاي كوچكتر تقسيم كرده بودند كه حتي در صورت برخورد اين كشتي با كوههاي يخ و سوراخ شدن جدار بيروني كشتي، آب فقط بخشي از كشتي رو در بر بگيره و نتونه به همه كشتي نفوذ كنه. حتي طراحي بگونه اي بود كه اگر شكاف در بدنه كشتي بقدري بزرگ باشه كه آب به 10 قسمت از كشتي نفوذ كنه بازهم كشتي غرق نشه.

ولي چه اتفاقي افتاد؟ خيلي ساده. شكافي كه بر اثر برخورد با كوه يخ در طول جدار بيروني كشتي ايجاد شد باعث نفوذ آب به 11 قسمت شد و نتيجه هم معلومه ديگه! كشتي براي مقابله با چنين وضعي توانائي نداشت و تنها كاري كه ميشد كرد اين بود كه با هر وسيله ممكن كشتي رو ترك كرد و اونائي كه نتونستن كشتي رو ترك كنن به رحمت خدا پيوستن.

الان هم پارگي بوقوع پيوسته در بدنه نظام طويل تر از اونيه كه سيستم بتونه از پسش بر بياد. نهاد دولت، شوراي نگهبان، نهاد رهبري، مجمع تشخيص مصلحت، مجلس خبرگان و ... قسمتهائي از اين كشتي هستند كه همه با هم دچار آب گرفتگي شدن و هيچكدوم بدون صدمه باقي نموندن كه بتونن بقيه پيكره نظام رو از خطر غرق شدن نجات بدن.

راستي يه شباهت ديگه! اگه يادتون باشه توي فيلم در اون اثنا كه خدمه و مسافرين درجه يك و دو در جريان غرق شدن كشتي قرار گرفته بودن و داشتن كشتي رو با قايق هاي نجات ترك مي كردند مسافرين كابين هاي درجه سه در خواب ناز بودن چون اصلا كسي به اونها خبر نداده بود. الان هم اگر كساني رو ميبينيد كه با آرامش و اطمينان كامل به سيستم تكيه دادن تقصير از اونا نيست .... اونا فقط از قضيه بي خبرن!

پي نوشت 1: تفسير و نتيجه گيري بيشتر بعهده خودتون.
پي نوشت 2: از هرگونه ربط دادن اوضاع جاري نظام به نسخه 1997 فيلم تايتانيك ساخته جيمز كامرون خودداري فرمائيد!

آ ميرحسين .... اگه مي خواي خوشبختمون كني يه ريزه ببر بالا، نه اگه مي خواي بدبختمون كني يه خورده بيار پائين...

البته منظور ميزان اعتراضه ... فكر بد نكنين!

اوهوي عامو... كي بود اوني كه مي گفت عرب رو سير نگه دار ايراني رو گرسنه تا انقلاب نكنن؟

فكر كنم تو محاسباتش يه علامت منفي از قلم افتاده بوده ...

۱۳۸۸ تیر ۶, شنبه

يك يادآوري به ميرحسين عزيز!

جناب مهندس مير حسين موسوي، تنها كلمه اي كه اصلا نميخواهيم از شما بشنويم "مصلحت" هست. همين.

وجه تشابه نداي عزيز و جمهوري اسلامي (زبونم لال)



صبح كه داشتم صحبت هاي آقاي دكتري كه هنگام شهادت ندا كنارش بوده و خواسته نجاتش بده رو از بي بي سي گوش مي كردم شباهتي بين پايان زندگي ندا و آخراي كار جمهوري اسلامي بنظرم اومد. اينكه در هر دو مورد تير به جائي خورده كه امكاني براي نجات وجود نداره. فكر مي كنم لحظاتي هست كه حكومت ها ميتونن سرنوشت خودشون رو تعيين كنن، با نوع برخوردي كه با مخالفينشون انتخاب مي كنن.

به نظر من كه ديگه از دست هيچ دكتري كاري براي جمهوري اسلامي ساخته نيست.

۱۳۸۸ تیر ۴, پنجشنبه

الان وقت اين حرفاست؟

والله من خجالت كشيدم. بخدا خجالت كشيدم وقتي تصادفا اين ويدئو رو ديدم. منتها چون اين موضوع واقعا و بخصوص در اين روزها معضلي براي جنبش حاضر در كشورمون شده و در همه سايتها و انجمن هاي اينترنتي ميشه رد پاي اون رو ديد اين بحث رو باز كردم والا عمرا همچه ويدئوي شرمسار كننده اي رو معرفي كه نمي كردم هيچ اگه دستم مي رسيد پاكش هم مي كردم. براي اونائي كه نديدن يا امكان ديدنش رو ندارن عرض كنم كه ويدئوئيست كه اعتراض هموطنان خارج نشينمون رو بتصوير كشيده كه متاسقانه فيلم با جر و بحث يك دختر خانوم ايراني كه ظاهرا به طرفداري از جنبش دانشجوئي و دانشجويان زنداني به تظاهرات اومده با يك آقاي هموطن كه با پرچم ايران با علامت شيرو خورشيد در وسطش در اين مراسم اعتراضي حاضر شده شروع ميشه.


انشاالله كه خارجي هائي كه اين ويدئو رو تماشا كردن دنبال معني صحبت هاي رد و بدل شده رو نگيرن و تصور كنن كه بحث اين دو عزيز هموطن راجع به سايز يا جنس پرچمه! دختر خانمه دانشجوهاي زنداني رو ول كرده گير داده به آقاهه كه پرچم ايران وسطش اين علامت رو نداره آقاهه هم اصرار داره كه من براي ايران اومدم و اينم پرچممه.

دوستان، عزيزان، هموطنان .... گرايش هاي مختلف فكري سياسي عقيدتي هميشه و در همه جوامع بودن و خواهند بود. مگه جمهوري اسلامي (ملتفت كه هستيد؟ جمهوري اسلامي!) تونست جريان هاي مختلف فكري رو نابود كنه يا اصلا مخفي شون كنه. اين معنيش اينه كه فردا، در ايراني كه بزودي با همت همه گروههاي سياسي و فكري و عقيدتي اعم از مذهبي ها، ملي گراها، مجاهدين، سلطنت طلبها، مصدق چي ها، طرفداراي اقتصاد آزاد، توده اي هاي اسبق و سابق و فعلي، بي دين ها، چادري ها، بي حجاب ها، فراري ها، ترك هاي تجزيه طلب و تجزيه نطلب، كردهاي عزيز(آفرين به اعتصابشون)، ماركسيست هاي اسلامي و ضد اسلامي، همجنس گرا ها، بد جنس گرا ها، بي طرف ها، سكولارها، علي اللهي ها، ولي اللهي ها .... (ماشالله عجب فهرستي شد، كسي هست كه از اين جمهوري اسلامي دل خوش داشته باشه؟)..... مشروطه چي ها، شاه پرست ها، فمينيست ها، سنديكاچي ها، بهائي ها، سني ها، شيعه ها، طرفداران اكنكار (اينو تازه ياد گرفتم هنوز معنيشو نمي دونم)، دوستداران اشو (اينم تازه ياد گرفتم) و..... و بالاخره طرفداران حزب باد كه معمولا اون آخرا به هر جنبشي ملحق ميشن، آزاد خواهد شد (بالاخره فعل جمله پيدا شد)، همه اين گروهها بازهم حاضر خواهند بود و باز هم طرز فكر و گرايش خاص خودشون رو خواهند داشت. كاريش هم نميشه كرد، هيچ دو آفريده خدا هم يكجور نيستن و نخواهند بود. مي مونه تعيين سرنوشت و تعيين نوع حكومت آينده ايران كه باز هم مسئله اي نيست كه لازم باشه ما براش راه حلي اختراع كنيم. يك رفراندوم آزاد وهمگاني با شركت كليه گروهها و گرايشات اون رو تعيين خواهد كرد. اينكه ما بيائيم وسط معركه حاضر به اختلافات گرايشي و فكري مون مشغول بشيم و نقطه مهم اشتراكمون يعني اصرار به تغيير وضع فلاكت بار فعلي مون (اازجمله بي آبروئي بين المللي، فساد و فقر گسترده داخلي، تحريم و تهديد نظامي خارجي، و مهمتر از همه آينده اي تاريك و غيرقابل پيش بيني براي كشور) رو ناديده بگيريم فقط و فقط به ضرر خودمونه.

من از همه عزيزان صميمانه و مصرانه مي خوام اولا از مطرح كردن و نمايش دادن هرگونه موضوع و فكر و علامت و نمادي كه مرتبط با تصميم شون براي آينده كشور ايران هست فعلا خودداري كنن چراكه جاي اون نخست در قلبشون و دوم روي برگه رفراندوم هست. دوما اگر هم عزيزي رو ديديد و باهاش برخورد كرديد كه براي اعتراض و تغيير دادن وضع فعلي قد علم كرده و گرايش خاص خودش رو هم مطرح مي كنه بهيچ عنوان حساسيت نشون نديد. در نظر داشته باشيد كه در چشم جهانيان و ملت هاي ديگه كه در اين روزها همه زندگي و كارشون شده ايران - بشهادت پيچ راديو و كنترل ماهواره خونه ما كه به هرطرف كه مي پيچوني و به هر كانالي كه ميزني هي كلمه ايران رو مي شنوي - اعتراض يك صدا و حركت دوشادوش ايرانياني كه از گرايشهاي مختلف فكري و سياسي هستند به وضعيت فعلي مملكتشون، دليل قاطعي بر درك بالاي سياسي و اجتماعي ما و مصمم بودنمون براي رهائي از وضعيت فعلي خواهد بود.

پي نوشت1- تا جائي كه من ميدونم شير و خورشيد علامت دال بر سلطنت و پادشاهي نيست. از اونم بالاتر، پرچم سه رنگ ايران هم زياد قديمي نيست. اگه كسي بخواد بگه كه من پرچمي رو قبول دارم كه از اون اول اولش بوده به يه چيزي مي رسين كه ممكنه اصلا نشناسينش (يه جستجو تو اينترنت بد نيست).
پي نوشت 2- اوباما و اينا رو ولش كنين. شب و روز فقط خيابون و اعتراض.
پي نوشت 3- تا جائي كه من ملتفت شدم بحث تقلب و موسوي موسوي جاشو داده به جمهوري اسلامي باي باي. اگر هم نداده تا چند ساعت آينده خواهد داد مطمئن باشيد. لذا تمام همتتون رو بكنيد براي برگزاري رفراندوم تعيين نوع حكومت آينده ايران كه خوشبختانه بصلاح هممونه.
پي نوشت 4- بعله.... منم دل دارم. منم گرايش فكري دارم. منم براي آينده ايران تصميم دارم. ولي همش فداي دل و گرايش فكري و تصميم اكثريت ايرانيان كه توي رفراندوم معلوم خواهد شد.
پي نوشت آخر.... بعله آخر- ندا و ديگر عزيزان شهيد و مجروح اين جنبش عزيزاي هممون هستن. ما هممون از هر گروه و تفكر دوستشون داريم و نميزاريم خونشون به هدر بره.