شاهزاده رضا پهلوی

۱۳۹۳ دی ۱۰, چهارشنبه

گلشیفته در قلب ایرانیان جای دارد!

سایت بی بی سی فارسی (همان آیت الله بی بی سی) تیتری زده بود به مضمون "گل‌شیفته فراهانی 'نماینده‌' فرهنگ ایرانی نیست" و البته به ادعای خودشون منظور از این تیتر غلط انداز و گمراه کننده این بود که گلشیفته فراهانی عزیز در انجام هر کاری مختار است و نباید عده ای که کارهای او را نمی پسندند بر او خرده بگیرند. گذشته از مقاله ای که در ادامه این تیتر آمده بود، نظرات هم میهنان عزیز پای این تیتر بسیار خواندنی بود. بویژه پرطرفدارترین نظرات که چندتای اولش رو حیفم اومد که اینجا نقل نکنم:



ارسال شده توسط moj
روی 31 دسامبر 2015 05:13

با سلام هر کسی ازاد هستش طبق نظر و عقیده خودش زندگی کنه و این اصلا ربطی به دین-فرهنگ یا ملیت کسی نداره


 =========================================
 
 ارسال شده توسط hesam
روی 31 دسامبر 2015 03:17

در تایید یادداشت فوق میتوان به مثال های دیگری نیز اشاره نمود . مگر وقتی آقای خامنه ای ، مردم اروپا را " وحشی و بی فرهنگ " خطاب میکند و یا آن نماینده مجلس ، خانم کاندولیزا رایس را " سیاه و ترشیده ووو " مینامد و یا محمود احمدی نژاد با آن ادبیات سخیف با مردم و جهانیان سخن میگوید ، نماینده فرهنگ مردم ایران میباشند ؟ هر چند نامبردگان خود را نماینده مردم دانسته و از این جایگاه سخن میگویند لیکن خانم گلشیفته فراهانی به هیچوجه خود را نماینده مردم اعلام نکرده و فقط از منظر خود به مقوله هنر مینگرد . البته باید اضافه کنم که ادبیات سخیف بکار گرفته از سوی برخی از مردم در واکنش به حرکت خانم گلشیفته نشان میدهد که حاکمان ایران لااقل در بی عفتی کلام ، نمایندگان واقعی این جماعت میباشند !

  
 =========================================

ارسال شده توسط avat
روی 31 دسامبر 2015 06:53

وقتی این تیتر را می بینیم اولین سوالی که برام پیش اومد این بود که واقعا فرهنگی مانده است که خانم فراهانی نماینده آن باشد یا نه. چرا ایرانیها آنقدر خود را دست بالا می گیرند چه فرهنگی چه کشکی چه دوغی، فرهنگ داره تو خیابونهای ایران حتک حرمت میشه حالا در فکر این هستید که فلانی نماینده این فرهنگ نبوده هست یا نیست در ایران فرهنگ دزدی، دروغ، ظلم و... حاکم است که نماینده نمی خواد

 

 =========================================

 ارسال شده توسط Iraneh irani
روی 31 دسامبر 2015 09:41

این گفته مشهوری از آیت‌الله خمینی، رهبر انقلاب اسلامی، است که «نگویید انقلاب برای ما چه کار کرد، بگویید ما برای انقلاب چه کار کردیم.»
پاسخ من به این سئوال که انقلاب برای من چه کرد ؟ : انقلاب مرا آواره کرد و من برای فرزندان انقلاب٬ در همین جا از تجربیاتم گفتم٬ آگاهسازی را برای انقلاب و فرزندان انقلاب کردم و و میهنپرستان ایرانی میکنند!
انقلابی لازم نبود بلکه اصلاحاتی لازم بود!
با خواندن سایتها و اینترنت و روزنامه های آزاد دگر ایرانی دست به آنچنان انقلابی نخواهد زد. تا زمانی که ایراندوست٬ ایرانی٬ میهندوستی پیدا نشود٬ بدنبال کسی نخواهد رفت.
آقای خمینی برای ایران و منه ایرانی چه کرد ؟
چه احساسی داشتن به ایران برمیگشتن ؟ هیچی ! یاده قطبزاده بخیر!
شاه برای ایران و ایرانی چه کرد ؟ کی قبرستانها را آباد کرد؟ قضاوت با خودتان.
ما این مرام را ماننده ایزدیهای عراق قبول کردیم٬ چرا به بردگی در آمدیم ؟ اگر میخواهید بدانید انقلاب برای مردم ما چه کرد؟ بدون سانسور بگذارید مردم نظر دهند! کاش ایران هرگز مرام خود را عوض نمیکرد!

    
=========================================

ارسال شده توسط Mohsen
روی 31 دسامبر 2015 08:48

موضوع بسیار خوب شکافته و تفسیر شده است. برای درک عملی این موضوع میتوان ایران قبل از انقلاب را در نظر آورد. اگر این اتفاق آن زمان رخ میداد رسانه ها از آن با نوعی خنده و شوخی و خبر داغ یاد میکردند و کلماتی نظیر فرهنگ ایرانی و آبرو و غیره در آن جایی نداشت. این امر بخوبی نشان میدهد که امروز این ایدئولوژی انقلابی است که نگاه خود را به انتخاب آزاد انسانها تحمیل میکند و متاسفانه بخش بزرگی از جامعه ما که در ایران انقلابی رشد یافته درک درستی از چگونگی مغزشویی شدنش ندارد و خبر ندارد که نگاهش سکولار نیست بلکه جانبدارانه است و جانب نگاه حکومت ایران را میگیرد. یعنی نسبت به فرهنگ و جامعه همان نگاه را پیدا کرده که حکومت میخواهد.

  =========================================

 
ارسال شده توسط Azad
روی 31 دسامبر 2015 11:29

تیتر مقاله گمراه کننده است. گلشیفته اتفاقا یک نماینده تمام و کمال است برای زن ایرانی که به دوران پسا ارتجاع وارد شده است. آقای یزدانجو با محدود کردن مفهوم سیاست ورزی مسیر پر لغزشی را انتخاب میکنند. تردید نکنیم که تحقق آزادیهای فردی و مدنی برای تک تک افراد یک مسئله سیاسی است و دستاوردها و محدودیت های افراد هم در این زمینه ها یک خبر سیاسی است. شدت و غلظت این موضوع در ایران ما اتفاقا به مراتب بیشتر است و من مطمئنم که گلشیفته به خوبی از همه اینها آگاه است. مثل تک تک مردان و زنان ایرانی که روح و تنشان در معرض و موضوع قدرت ورزی ها و امر و نهی های مداوم است. آقای یزدانجو حسن نیت دارد. میخواهد حق انتخاب و آزادی برای گلشیفته فراهم کند با کاستن از اهمیت موضوع و حساسیت زدایی. ایده جالب اما عقیمی است که به نتیجه نمیرسد. من کار شاهین نجفی و گروهش را بیشتر میپسندم که برهنگی را همچون سلاحی برای تحقیر ارتجاع (ارتجاعی که گستاخ شده و مدام فضای مداخله جویی های مضحک و در عین حال مشمئز کننده اش را توسعه میدهد) مطرح کردند. من ترجیح میدهم به جای لاپوشانی ماهیت سیاسی موضوع آن را برجسته کنم.
این که نمایش تن، در تبلیغات پوپولیست ها و مرتجعین، نوعی فحشا معرفی میشود (تن همچون کالا) نیاز به پاسخ ندارد. من به همراه میلیونها ایرانی دیگر مدتهاست که چنین دغدغه ای نداریم و بحث هم نمیکنیم، فقط پوزخندی میزنیم و گوینده را به میکل آنژ حواله میدهیم.
    

 =========================================
 
ارسال شده توسط Iraneh irani
روی 31 دسامبر 2015 13:19

خاطراته یک زنه ایرانی در زندانهای جمهوری اسلامی :.. دو نفر از ماموران به زور لباس بالا تنه‌ام را کامل درآوردند و به حدی وحشیانه این کار را می‌کردند که جای چنگشان تا مدت‌ها روی بدنم مانده بود و لباس پایین تنه‌ام را هم کامل پایین کشیدند... حتی تکرار و یاد آن لحظات تمام بدنم را به لرزه در می‌آورد ...
با غیرتهای ایران کلاه را بالا برده و خی. مفتخوران را بزرگتر نموده! اجرتان با ...
 

 =========================================
  
ارسال شده توسط Alborz
روی 30 دسامبر 2015 18:08

در نبود مطالعات آماری شفاف، شبکه های اجتماعی به نوعی گرایشهای سیاسی وفرهنگی ما را نشان می دهند. ما به گلشیفته خیلی مدیونیم که آگاهانه یا نا آگاهانه این پرسشها را در جامعه ما مطرح کرده. واقعیت اینه که جامعه ایرانی تا مغز استخوانش محافظه کاره و همه ما که به آزادی انسان ورای سنت و شریعت معتقدیم در اقلیت محض هستیم.


 =========================================
 
ارسال شده توسط ایران جهانی
روی 30 دسامبر 2015 22:03

فرهنگ واژه سیالی است و تک تک ایرانی ها نماینده کوچکی از ایران هستند... حتی بانوی عزیر گلشیفته فراهانی... بنابراین خواهشمندم عنوان این مقاله را عوض کنید چون بسیار تبعیض آمیز است و باعث کج فهمی بیشتر می شود بویژه برای بی فرهنگان... بخصوص که خانم گلشیفته با ایده فرهنگ ایرانی این تصویر ساده بی آلایش هنری را به نمایش نگذاشته اند... ساده بگویم این عنوان منو به یاد تیتر های کیهان انداخت.. جای تاسف برای بی بی سی
 

 =========================================
 
ارسال شده توسط noor
روی 31 دسامبر 2015 04:19

فروغ فرخزاد سالها پیش گفته : سخن از پچ پچ ترسانی در خلوت نیست.
خانم گلشیفته به نظر من نماینده ی بخشی از دختران ایران که از زنجیر ها خسته شدند وآزادی می خواهند وشهامت دارند. وقتی صحبت از فرهنگ ایران میشه منظور فرهنگ چه قسمتی از ملت ایران یا چه طبقه ای؟

دین چیزی جز تعصب و تعطیل عقل نیست

آنکو که گشت سخت به دین، سخت دل بود
وز عشق و عاطفت بندارد نشانیا

دین، خود بجز تعصب و تعطیل عقل نیست

سوگند می خورم به خدای جهانیا

۱۳۹۳ دی ۹, سه‌شنبه

لوئیز راینر

امروز 30 دسامبر 2014 و در حالی که چند ساعت با آغاز سال 2015 فاصله داشتیم، لوئیز راینر بازیگر آلمانی تبار هالیوود و نخستین بازیگر دارنده دو اسکار پی در پی و سالمندترین دارنده اسکار جهان، در سن 104 سالگی درگذشت. روانش شاد.

لوئیز راینر - کپی رایت imdb.com
چند نقل قول از او:

"من بخاطر دومین و سومین فیلمی که بازی کردم اسکار گرفتم. از این بدتر نمی تونست اتفاقی برام بیفته."

"اسکار بخودی خود بد نیست. بدی اسکار اینجاست که وقتی گرفتیش همه فکر می کنن که تو قادربه انجام هر کاری هستی."

"ّبه نظر خودم، من بدترین هنرپیشه دنیا هستم ."

"راز عمر طولانی فقط یک چیز است: به دکترها اعتماد نکن."

"اون گفت: ما تو رو ساختیم و الان می خواهیم نابودت کنیم. خوب، واقعا نهایت تلاشش رو کرد.(درباره رئیس کمپانی مترو گلدوین مایر لوئیز بی. مایر)"

"تو الان 60 ساله هستی و من 20 سالمه. وقتی که من 40 سالم بشه که بهترین سن برای یک بازیگر موفقه، تو مردی ولی من هنوز زندگی خواهم کرد. (خطاب به رئیس کمپانی مترو گلدوین مایر لوئیز بی. مایر هنگام لغو قراردادش)"

"من اصلا تلاشی برای اسکار گرفتن نکردم. خدای من! اون موقع مثل امروز نبود که همه برای اسکار گرفتن سر و دست میشکنن."

"من هیچوقت به چیزی افتخار نکردم فقط انجامش دادم، مثل هر چیز دیگه ای. بذارین توضیح بدم، بازی کردن در فیلم مثل بچه زائیدنه. شما درد میکشین، درد می کشین، درد می کشین و در نهایت بچه به دنیا میاد. بعد هم بزرگ میشه و شما رو ترک میکنه. ولی اینکه بچه زائیدن افتخاری براتون باشه، نه هرگز، هر گاو ماده ای هم اینکار رو انجام میده."

لوئیز راینر - کپی رایت imdb.com

چیزی که بد است، بد است. حتی اگر آزارش به تو نرسد!

داشتم خبر آتش گرفتن دومین مسجد در سوئد و کامنت های دوستان در شبکه های اجتماعی را در باره این خبر می خواندم. جملگی با احساس رضایت و تشویق آتش زنندگان، خواسته بودند که موضوع ادامه یابد و بیشتر هم بشود. درست برخلاف حکومت سوئد که آزادی دان! اش درد گرفته و دارد خودش را به در و دیوار می زند که جلوی این کارها بگیرد تا مبادا اسلام گراهای سوئد احساس عدم آزادی بکنن. یک لحظه به نظرم رسید که این ضدیت یکدست ایرانیان دنیای مجازی با دین و مذهب و نمادهای مذهبی بیش از اینکه یک امر متکی بر مطالعه و دانش و بیزاری از جهل و خرافه که ارمغان های ناگزیر دین باوری هستند باشد، ناشی از حکومت سی و اندی ساله روحانیون و قشر مذهبی است و این حرکت های روشنفکری و مدرن حاکمیت و مردم سوئد هم بالطبع بخاطر زندگی چندین ساله در سیستم آزاد و لیبرال است که می خواهند آزادی را برای همه فراهم کنند. 

فکر می کنم یک جای کار می لنگد. درست مثل این می ماند که مردم کشورهای توسعه یافته اقدامی در برابر ویروس ابولا انجام نمی دادند با این استدلال که چون این بیماری در افریقا بروز کرده، پس خطری برای ما ندارد و فقط باید در آنجا محدودش کرد و به لحاظ رعایت چند صدائی باید برای ویروس ابولا هم حقی برای وجود و حضور در جامعه انسانها قائل شد! اصلا شاید عده ای بخواهد ابولا بگیرند و بمیرند! باید جائی باشد که بتوانند بروند آنجا و به آرزویشان برسند یا نه؟!

به نظر من چیزی که بد است، بد است. حتی اگر آزارش به تو نرسد. حتی اگر طرفداران زیادی هم داشته باشد. حتی اگر همه - بله همه - طرفدارش باشند. بد و خوب را باید شناخت و یکبار برای همیشه تکلیف خود را روشن کرد. جامعه انسانی برای پیمودن راه سعادت و پیشرفت نیاز به اخلاق انسانی دارد نه دین آسمانی. جامعه انسانی در حال حاضر دارد از همه سو متحمل فجایع و تلفات ناشی از ادیان آسمانی می شود بدون اینکه حتی یک مورد - حتی یک مورد - نفعی از این ادیان و مذاهب ببرد. حمایت های مادی و معنوی سرمایه داران چند ملیتی از ادیان و نفوذ آن در کشورهای عقب مانده که برداشته شود، آموزش و دانش که جایگزین جهل و خرافه در میان بشر شود و  تلقی بشر از خدا از مسئول تدارکات زندگی انسانها به منشاء خیر و رهنمای مسیر کمال عوض شود، در صورتی که بشر میان خدا و دین تمایز قائل شود، مشکلات زیادی حل خواهد شد.

۱۳۹۳ دی ۸, دوشنبه

ما ملت مبتذلی هستیم ...

... خیلی وقته هستیم شاید از اولش هم بودیم ولی بیشتر به نظر میرسه که در این 300 ، 400 سال اخیر شدیم و یا شاید شدتش بیشتر شده. در هر حال ما این اواخر و بغیر از یک دوره چند ده ساله که در اون ایران پا به مسیر مدرنیسم گذاشت و ما با معیارهای روز انسان بودن و آزاد زندگی کردن و جهانی شدن آشنا شدیم بطرز وحشتناکی در سراشیبی انحطاط و ابتذال غلتیدیم و با این غلتیدن بر شدت ابتذال و سطحی نگری و خرافی گری و متاسفانه وحشیت مون افزوده شده. لزومی به صحبت اضافه و سخنرانی و وعظ و خطابه در این مورد نیست. ما مبتذل ترین ملت دنیای امروز هستیم چون منابع مالی و ثروت کافی و مدیریت لازم برای هرچه مبتذل تر شدن مون در اختیارمونه و داریم ازش به نحو تحسین برانگیزی استفاده می کنیم. ما ملت مبتذلی هستیم چون وقتی با ابتذال مون روبرو میشیم بجای اینکه در صدد اصلاحش باشیم خشمگین میشیم و دیگران رو متهم به دشمنی با خودمون می کنیم. ما تمام آینه های دور و اطرافمون رو شکستیم تا وقتی در لجنزار ابتذال مون غلت می زنیم خودمون رو نبینیم.

غیرت، ناموس، تعصب ...

هر جامعه ای که در آن دو کلمه غیرت و ناموس در خدمت سرکوب و محدودسازی زن و تقویت رفتارهای متعصبانه مرد برای تحکم بر زن باشند آن جامعه هر روز بسوی انحطاط و نابودی پیش می رود. غیرت و ناموس کاربردی در حوزه روابط زن ومرد ندارند.

خودم

۱۳۹۳ دی ۷, یکشنبه

زندگی ارزش مردن را دارد!

هر انسانی برای نجات زندگیش حق آن را دارد تا به قماری مرگبار دست بزند. آیا تاکنون شنیده اید بگویند شخصی که برای نجات از آتش خود را از پنجره به بیرون می افکند متهم به انجام خودکشی است؟

ژان ژاک روسو

========================================================


Every man has the right to risk his own life in order to preserve it. Has it ever been said that a man who throws himself out the window to escape from a fire is guilty of suicide?o

Jean-Jacques Rousseau

آنچنان آزاد زی ...

تنها کاری که باید در برابر دنیائی که آزادی را بر نمی تابد انجام داد اینست که آنچنان آزاد باشی که حتی وجود داشتنت به تنهائی عملی شورشگرانه باشد.

 آلبر کامو

=====================================================

The only way to deal with an unfree world is to become so absolutely free that your very existence is an act of rebellion.

Albert Camus

۱۳۹۳ دی ۶, شنبه

در ملل عقب مانده آنانکه با مشتهای گره کرده انقلاب می کنند ، روزی با دست های باز گدایی خواهند کرد!


برای چه انقلاب کردید ؟؟؟

۱) آب و برق و مسکن مجانی حق مسلم ماست.
۲) دلمون برای ایران ویران دوره قاجار تنگ شده بود.
۳) پیشرفت نمی خواستیم ، مفت خوری دلمون می خواست.
۴) اصولا نمک نشناس بودیم.
۵) غلط کردیم , دو کلمه از سیاست حالیمون نمی‌شد.
۶) اگر انقلاب نمی‌کردیم ، جنگ ۸ ساله اتفاق نمی‌افتاد که راهی‌ بهشت بشیم !
۷) برای آرمان‌هایِ جنتی.
۸) برای خودکفایی در تولید کلم به سرهای سفید و سیاه !!
۹) برای تحریم  و  فقر و فساد و جرم
هر چه بیشتر.
۱۰) میخواستیم از آخر اول بشیم به جای اینکه یکی‌ از نامبروان‌ های دنیا بشیم.
۱۱) برای امر به معروف و نهی از منکر دیگران که اصولا ... خوریش به ما نیومده.
۱۲) برای کشف امامزاده‌های جدید.
۱۳) افتخار سفر به کشور‌های به قهقرا رفته.
۱۴) خدا نکنه جوّ بگیره مارو.
۱۵) برای دیدن عکس امام در ماه .
۱۶) خواستیم قهرمانی کنیم و مایه عبرت دنیا بشیم.
۱۷) ما رو تو دنیا به اسم عرب بشناسن و تاریخ پادشاهی و فرهنگ صلح آمیز خودمون رو زیر خاک دفن کنیم.
۱۸) بابک و ابومسلم و سورنا و آناهیتا و امیرکبیر و نادرشاه و رضا شاه و ستارخان و بقیه رو نمی خواستیم.
۱۹) برای فرهنگ غنی و صلح آمیز عرب .
اگر دلیل دیگه‌ای داشتید خودتون بنویسید ...

بازنشر یک نظر تخصصی در ارتباط با موسیقی جوان تازه درگذشته مرتضی پاشائی

سطور زیر توسط هنرمند و موسیقدانی ایرانی که استاد و مدرس موسیقی در یکی از معروفترین دانشگاههای موسیقی اروپای غربی است  بعنوان نظر تخصصی درباره موسیقی جوان تازه درگذشته، مرتضی پاشائی، در زیر یک مقاله سایت مرد روز درج شده بود. بد ندیدم با باز نشر این نظر کمکی به نشر چنین نظرات تخصصی در مورد موسیقی روز! ایران وهمچنین کمکی به آشکار شدن فقر موسیقیائی مردم ایران بنمایم:



یک موسیقیدان
با استدلال شما و هدفتان از نوشتن این “نقد” و همینطور نگرانی‌ عجیبتان درباره‌ “انتقاد از سلیقه مردم و حمایت عاطفی شان از مرتضی پاشایی ” می‌بایست به زودی منتظر دفاعیه محکمی از جانب شما درباره محمود احمدی‌ نژاد نیز باشیم، چرا که با توجه به استدلال شما مبنی بر اینکه سلیقه مردم تعیین کننده است، باید بپذیریم که محمود احمدی‌ نژاد رأی و طرفدار بسیار بیشتری از این خواننده داشت و دارد! اتفاقاً با این تفاسیر، شما بسیار بیشتر خصوصیات فاشیست‌ها را ابراز میدارید که ” احمدی نژاد ها و نیک آهنگ کوثرها” را تلویحاً تمسخر و رد می‌کنید و قاعدتاً طرفدارانشان را لمپن خواهید نامید، ولی‌ طرفداران این خواننده به زعم شما احتمالا فرهیختگانند!
به گفته شما “همه حق دارند انتقاد کنند و لازم هم نیست انتقادها صد در صد درست باشد”. آیا این سخن درستی‌ ‌ست؟ نظر من این است که، میپندارم شما اساسا مفهوم “نقد” را با “ابراز نظر شخصی‌” اشتباه گرفته اید. و همینطور تفاوت وبلاگ نویسی (عمد‌تاً اظهار نظرات و تجربیات شخصی‌) را با روزنامه نگاری (نگاشتن بی‌ طرفانه و با دانش کافی‌).
همگان حق اظهار نظر شخصی‌ را دارند و نظرات شخصی‌ نیز حتما نباید درست باشند (کما اینکه درستی‌ و غلطی، خوبی‌ و زشتی، … نیز مفاهیمی نسبی‌ هستند، نه علمی‌!)، ولی‌ همگان صلاحیت نقد نگاری و انتقاد ندارند (که مفهومی‌ ‌ست علمی‌!).
لازمه نقد، دانش تخصصی در همان زمینه است؛ به راستی‌ بگویید که آیا شما دانش تخصصی موسیقی دارید؟ یا دانش تخصصی جامعه شناسی‌ (با توجه به ظاهراً نقد شما از اباذری)؟
به شخصه دارای هیچ دانش تخصصی در زمینه جامعه شناسی‌ نیستم، ولی‌ کار و حرفه‌ام موسیقی است و در یکی‌ از معتبرترین دانشگاه‌های موسیقی اروپای غربی تدریس می‌کنم. (نیازی به ذکر نام خود نمی‌بینم، چرا که این نوشته را نیز به خواست یکی از آشنایان مینویسم، که صفحه شما را گاهی میخوانند و برانگیخته بودند از بی‌ دانشی روزافزون مردم کشورشان. سعادت و وقت کافی‌ برای آشنایی با چنین صفحاتی در دنیای مجازی را نیز تا به حال نداشته‌ام و به احتمال بسیار نیز نخواهم داشت، غرض فقط اجابت خواست عزیزی بود و رفع نگرانی‌ ایشان از جهت برداشتن گامی‌ از برای زدودن بی‌ دانشی!). غرض از بیان حرفه‌ام نیز ادعا نیست، ولی‌ چون قصد دارم که فقط درباره موسیقی بنویسم، گمان کردم که شاید لازم باشد.
به خواست عزیز ذکر شده، مقداری از کارهای تولید شده توسط این خواننده را از لحاظ تحلیلی شنیدم. قصد ارائه تحلیل فنی‌ و استفاده از واژگان تخصصی در این مجمل را ندارم، فقط توجه شما را به برخی‌ جنبه‌های موسیقی پاپ جلب می‌کنم (به زبان حتی الامکان ساده و به دور از واژگان معمول موسیقایی) و سپس مخاطب هشیار میتواند این موارد را با مقایسه میان موسیقی پاپ روز دنیا و کار این مرحوم دریابد و هم اینکه تولیداتی از این دست در کجا قرار دارند:
– کیفیت تولید نهایی؛ به معنی‌ چگونگی‌ ترکیب و اختلاط صداهای ضبط شده هر ساز جداگانه و همینطور صدای خواننده، به شکلی‌ که در انتها، موسیقی به شکل یک واحد دارای شخصیت و هویت صدایی متمایز، قابل درک باشد. به طور مثال توجه شما را جلب می‌کنم به موسیقی‌های تولید شده برای صدای “Adele” (خواننده یی که احتمالا برای بسیاری، کاملا آشنا است). توجه کنید به هماهنگی رنگ و چگونگی‌ صدای موسیقی تولید شده با صدای خواننده و اینکه این دو، دو عنصر جدا از هم نمی‌باشند، بلکه تنیده در همند که هویت کاملا متمایزی را به موسیقی میدهند (به طوری که بسیاری از مخاطبان عام، حتا بدون صدای خواننده، قادر به تمایز و شناخت یک موسیقی پاپ هستند)
– چگونگی‌ کاربرد سازها در مقاطع مختلف زمانی‌ و در مسیر و روند جریان موسیقی؛ چگونگی‌ ورود وخروج سازها (و رنگهای صدایی مختلف) در جریان موسیقی، ابراز شخصیت تمها و ملودی‌ها با ساز مناسب، …
– ساختار شعر، زبان شعر، تطابق زبان و محتوای شعر
– چگونگی‌ انتخاب بندهای تکراری شعر و مقدار تکرار این بندها در جریان موسیقی، همچنین تناسب طول و تعداد تکرار با زمان کل موسیقی
– تطابق ملودی و همینطور وزن شعر با ملودی و وزن موسیقی؛ چگونگی‌ تکامل و پیشرفت این روند ملودی در جریان موسیقی، به شکلی‌ که ملودی فقط از تکرار مکررات تشکیل نگردد؛ چگونگی‌ اوج موسیقی، متناسب با گستره صدای خواننده و چگونگی‌ به کارگیری ترکیبات غیر تکراری سازها، حتا در صورت تکرار بندهای شعر
– تناسب تصاویر ویدیو کلیپ ساخته شده با روند کلی‌ موسیقی و تناسب ضرباهنگ تصویر و موسیقی
….. و بسیار موارد دیگر از این دست، مانند بحث هارمونی مناسب و غیره … که اشاره به آنها از حوصله‌‌ مخاطبان این مجله خارج است.
(به طور مثال، مخاطبان میتوانند موارد گفته شده را در آهنگ “Rolling in the Deep” از “Adele” به طور آگاهانه جستجو کنند تا متوجه عرایضم و تفاوتها بشوند).
به طور خلاصه، بیان و یا برانگیختن احساسی‌ خاص، یکی‌ از اهداف مهم موسیقی پاپ است، ولی‌ نکته یی که عمد‌تاً در ایران از نظر دور نگاه داشته میشود این است که، لازمه این بیان، ابزار مناسب است (که در اینجا به معنی‌ تکنیک و دانش مناسب می‌باشد). این ابزار فراگرفتنی ‌ست.
به گفته شما، هنرمند عمیق (و به زعم من هنرمند جدی، یعنی‌ کسی‌ که هنر جدی علمی و نه پاپ یا عام را دنبال می‌کند) در غرب، چشم به مردم و بازار دوخته است؛ ادعایی که شخصاً تا به حال به این محکمی در هیچ یک از موسیقیدانان جدی غرب ندیده ام، همینطور که در تاریخ موسیقی غرب به ندرت دیده‌ا‌م (در این رابطه توجه شما را به طور مثال جلب می‌کنم به کتاب زندگانی‌ بتهوون اثر رومن رولان و این که، چرا بتهوون در فقر کامل زندگی‌ کرد و در فقر کامل درگذشت). خواهشمندم که تلاش برای استقلال هنری و هنرمند (و نه به عنوان هنرمند سفارشی!) را با تلاش برای جای گرفتن بیشتر در دل‌ مردم جهت فروش بیشتر، اشتباه نگیرید و با این کار توهین بزرگی‌ به تاریخ هنر نکنید! تقاضای دیگرم بر این است که لطفا اگر درباره هنر می‌نویسید، تاریخ هنر بخوانید و بدانید که این تلاشها به زمان چارلز دیکنز و پس از او محدود نمیگردد، بلکه به زمان بسیار پیشتر باز میگردد (دست کم در موسیقی، که اینجا در باره آن میبایستی سخن رود، چنین است)! هر چند که نباید از نظر دور داشت، که هنرمند جدی نیز باید زندگی‌ کند، و بنابراین بی‌ نیاز از گرفتن سفارش نیست، ولی‌ اکثر موسیقیدانان جدی سفارشاتی متناسب با کار، سطح و شخصیت هنریشان میگیرند و این سفارش را نیز آگاهانه انتخاب میکنند، برایشان انتخاب نمی‌شود!
در مورد موسیقی پاپ، که اینجا سخن بر سر آن است، نکته مهم در غرب و به طور کل در بعد بین المللی این است که، سطح کیفی و کیفیت موسیقی تولید شده از هر لحاظ، هرگز قربانی عامه پسندی نمیشود، بلکه این تکنیک و کیفیت تولید است که ذائقه و سلیقه عامه را تغییر میدهد و برای آن، تعیین جهت می‌کند. به همین دلیل نیز همواره کنترل بازار را در دست دارد.
دست اندر کاران موسیقی پاپ در ایران، گرچه از امکانات تکنولوژیک غربی، “نسبتا” و نه کاملا، محروم هستند و با مشکل سانسور و عدم استقلال کامل هنری مواجهند، ولی‌ با در اختیار داشتن همان امکانات، قادر به تولید موسیقی پاپ با کیفیت تولید به مراتب بسیار بهتر هستند، اگر که از سهل انگاری، حاضری خوری و احساس عدم نیاز به فراگیری دوری کنند و درک کنند که گردآوری مجموعه ای‌ از صداهای نامتجانس به شکل ملغمه‌های اینچنینی، ارتباط چندانی با موسیقی ندارد.
در آخر اینکه، متعجب و متاسف هستم از اینکه مردمی حساسیت زیادی به تغذیه معده دارند، و در عین حال به تغذیه گوش به شدت بی‌ علاقه، سهل انگار و بی‌ تفاوت هستند.
گمان می‌برم که تا اینجا سهم گفتگوی اینچنینی یک سال را خرج کرده ام (در حقیقت فقط گفت، نه گفتگو! چرا که یک باره است)، پس آرزوی موفقیت و پر باری اندیشه برایتان خواهم کرد.

لینک مطلب در سایت مرد روز: http://marde-rooz.com/?p=38429

آقای پوتین ...

میلیاردها دلاری که در نتیجه تحریم ها و سقوط ارزش روبل و فرار سرمایه ها بطور روزانه از کیسه شما و ملت روسیه به باد می رود شاید نتیجه ناگزیر دزدی هایی باشد که به اسم نیروگاه اتمی بوشهر و یا تحت پوشش فروش اسلحه و تجهیزات و سایر اقلام در طی سالیان دراز از مردم ایران انجام داده ید. مال دزدی از گلو پائین نمی رود و بار کج هم به منزل نمی رسد.

۱۳۹۳ دی ۴, پنجشنبه

در خانه اگر کس است ...

28 مرداد 1332 همانقدر یک کودتا بود که 22 بهمن 1357 یک انقلاب بود.

۱۳۹۳ آذر ۲۹, شنبه

شادی ایرانی بودن ....

عرب شدیم، چون فردوسی نداشتیم.

"" محمد حسنین هیکل - روزنامه نگار و نویسنده مصری ""

۱۳۹۳ آذر ۲۳, یکشنبه

آقای نخست وزیر ...

آقای نخست وزیر مشروب نمی خورد.
آقای نخست وزیر سیگار نمی کشد.
آقای نخست وزیر در خانه ای حقیر اقامت دارد.
ولی بیچارگان حتی خانه ی حقیری هم ندارند .
......................................................
کاش گفته می شد :
آقای نخست وزیر مست است.
آقای نخست وزیر اهل دود و دم  است.
آقای نخست وزیر در قصری اقامت دارد.
اما حتی یک فقیر میان مردم نیست .
 
برتولت برشت