شاهزاده رضا پهلوی

۱۳۹۵ مرداد ۱۱, دوشنبه

بیانیه ای برای تمام فصول!



باتوجه به ازدیاد اتفاقات و حوادث غیرمترقبه! در روزهای اخیر که البته هیچکدام خرابکاری و حمله و اقداماتی از این دست نبوده و نمی باشند و جملگی دلایل فنی! یا دلایل عمومی (مثلا چشم زخم!) دارند و همچنین با توجه با اینکه "بوی بهبود ز اوضاع جهان" نمی شنویم و از این به بعد با تعداد بیشتری از این حوادث و اتفاقات روبرو خواهیم بود و نیز با توجه به احساس نیاز روزافزون در میان مقامات و مسئولان! نظام به بیانیه های روشنگرانه ای که بوضوح دلایل و جزئیات حوادث و سوانح را برای افکار عمومی روشن سازند و می دانیم که به تحریر درآوردن چنین بیانیه هایی سوادی می خواهد که صد البته در میان مسئولان و زیردستان مسئولان نظام موجود نیست، لازم دیدیم پیش نویسی از یک بیانیه متقن و منسجم تهیه نمائیم که در تمامی حوداث و مصائب پیش رو از آن استفاده شود و حداقل با صدور بیانیه های بقول مقام عظما "فزرتی!"، مصیبتی بر مصیبت های نظام در این وانفسای اقتصاد مقاومتی – فیشهای نجومی – آتش سوزی های متوالی – کنفرانس مجاهدین – چشم سفیدی عربستان – تهدید ترامپ – بی حیایی کلینتون – فعایت های گروههای کرد – کودتای ترکیه – لوله! های اس 300 – دعوای ارتش و سپاه - و .... اضافه نگردد:


متن بیانیه:
یک مقام آگاه در سازمان مسئول  با تاکید بر لزوم شناسایی عوامل دخیل در بروز حادثه ، گفت:‌ ‌این عوامل به هر نحو در سریعترین زمان ممکن باید شناسایی شوند زیرا احتمال دارد که در صورت عدم شناسائی حوادث مشابهی نیز رخ دهد که باید از آنها پیشگیری به عمل آید.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری، این مقام آگاه با ابراز تاسف از بروز چنین حوادثی اظهار کرد: در این حادثه تصوری شکل گرفت که این اتفاق بدلیل کوتاهی مسئولین یا خدای نکرده خرابکاری و اقداماتی از این دست رخ داده و جمع‌بندی لازم در این خصوص صورت نگرفته است؛ برای روشن کردن این مساله برای مردم باید بیان شود که این اتفاق به این صورت رخ نداده بلکه به صورتی دیگر رخ داده است.

وی افزود: ‌آخرین مورد از این حوادث موردی است که آخر از همه رخ داده است و واضح است که طی این روزها تجمیع حاصل نشده ، و طی مدت کوتاهی که از بروز این حوادث می گذرد از لحاظ آماری و احتمالات امکان اظهار نظر قطعی در خصوص علت یا علل واقعی حادثه امکان ندارد و این امر موکول به بررسی همه جوانب و پارامترهای دخیل می باشد که البته در این مدت کوتاه ممکن نمی باشد.

این مقام آگاه گفت:‌ بلافاصله پس از تجمیع اطلاعات، اقدامات اولیه انجام و اقدامات نظارتی آغاز خواهد شد و در روزهای آینده به بررسی و جمع‌بندی اطلاعات گردآوری شده خواهیم پرداخت.

وی با بیان این که در مواردی از این دست پاسخگویی به سادگی انجام نمی‌شود؛ عنوان کرد: تا مشخص شدن عامل اصلی نمی‌توان هیچ گونه اظهارنظری کرد. البته همزمان با بررسی‌ها باید اقداماتی انجام شود تا این اتفاقات تکرار نشود. این اقدامات نیز انجام شده ولی حجم انتشار اخبار به حدی بود که همه انتظار داشتند در مدت کوتاهی به همان میزان اطلاعات، پاسخگویی شود.

وی ادامه داد:‌ موضوع حوادث به وقوع پیوسته در سطح دستگاههای ذیربط به دلیل حساسیت موضوع مورد توجه جدی قرار گرفت و نمایندگانی از وزارتخانه های مسئول  اعزام شدند و بررسی‌های اولیه آغاز شده است.

این مقام آگاه اظهار داشت : در رروزهای گذشته با حضور مسئولان، معاونان، نمایندگان ویژه معاونان و نماینده ویژه وزیر و اعضای هیات بررسی در محل بروز حادثه، بررسی‌ها انجام شد که نظر اعضای هیات مسئول بررسی پرونده حادثه بر این بود که علت حادثه را نه در محل حادثه بلکه در جایی دیگر که تاکنون بطور دقیق مشخص نگردیده است باید جستجو کرد.

وی ادامه داد: ‌از آن‌جا که فرایند های بررسی دلایل بروز حادثه با همکاری چندین دستگاه مسئول و دستگاههای اطلاعاتی ارگان های ذیربط انجام می شود ،‌ اگر احتمال خرابکاری یا عمدی بودن حادثه می رفت یقینا تاکنون این امر مشخص شده بود که با توجه به اینکه این امر تاکنون مشخص نگردیده است احتمال خرابکاری یا عمدی بودن حادثه کاملا منتفی است.

ایشان اظهار داشتند:‌ عاملی  که باعث بروز حادثه شده است از جمله عواملی است که می توانند باعث بروز حوادثی از این دست شوند که خود می‌تواند عوامل متعددی داشته باشد.

ایشان با بیان این که علت بروز حادثه از لحاظ قانونی نیز دنبال خواهد شد، گفت: ‌پرونده‌ برای رسیدگی بیشتر به مسایل فنی و حرفه‌ای و تخصصی  در موضوع بروز حادثه ، به ارگان های مسئول و بخش های مربوط در نهاد های اطلاعاتی و قوه قضائیه ارجاع شده است.

این مقام مسئول در پاسخ به اعتراض خبرنگاران نسبت به نوع گزارش ارایه شده و بدون توضیحات تکمیلی گفت:‌ ما اطلاعاتی بیشتر از شما و سایر آحاد مردم در خصوص علت حادثه و سایر حوادث از این دست نداریم و در پیشگاه خداوند متعال خود برتر از هیچکس نمی دانیم.خبرنگاران نیز حق دارند سوالات خود را مطرح کنند و سوالاتی که مطرح می شود در ذهن تمام مردم و از جمله خود من نیز شکل گرفته است و این سئوالات واقعی هستند و ما نیز از هرکسی که پاسخی قانع کننده که دال بر حادثه بودن این حوادث داشته باشد استقبال نموده و دستش را هم می بوسیم.

وی ادامه داد: ‌اما واقعیت این است که برخی از مسایل را باید از افکار عمومی پنهان کرد و انتشار آنها در سطح جامعه ممکن است به ضرر نظام باشد که نه تنها نتیجه مثبت ندارد بلکه نتایج منفی به دنبال دارد. برخی موارد را نمی‌توانیم بگوییم. برخی از موارد را هم نباید بگوییم.

وی اظهار کرد:‌ این اتفاقات همه را متاثر کرده است. این حوادث برای هر کسی  ناراحت کننده است و برای ما نیز ناراحت کننده است. موضوع حتما پیگیری می شود . البته مسائل با سر و صدا کردن و تجمع‌های نابجا حل نمی‌شود.بلکه در یک فضای آرام و جمع دوستانه ای که باعث به هم خوردن فضای آرامش و نشاط موجود در جامعه نشود قطعا بهتر می شود نتیجه گرفت.

این مقام آگاه در خصوص انتشار آمار ازدیاد حواث درپنج ماه گذشته در کشور گفت: ‌آمار حوادث به دلیل شرایط خاص خود و گرمای هوا و اتصالات سیم های برق و ترکیدگی لاستیک کامیون و جرقه (البته دلیل جرقه تا حالا معلوم نشده!) نسبت به سابق  بالاتر رفته است. ابته این دلیل نیست که ما این آمار را نسبت به گذشته بالاتر بدانیم بلکه اگر همین تعداد حوادث را برای ده سال در نظر بگیریم خواهیم دید که تعداد حوادث بسیار کمتر هم شده است.

وی در مورد این که گفته می‌شود برخی منابع اعلام کرده‌اند حادثه ای به وقوع پیوسته وموجب خسارات عمده و شدیدی شده است  گفت: ‌این موضوع بشدت تکذیب می‌شود و چنین اتفاقی رخ نداده اما آنچه در بررسی ها مسلم است، این است که اتفاقی افتاده است که البته در حد همین اتفاق بوده و از آن بیشتر نبوده است.

ایشان در پاسخ به این که از تبعات انعکاس بین المللی موضوع اطلاعی داشته‌اید، عنوان کرد: این موضوع را نمیتوان به همین صورت بررسی کرد؛ روز گذشته اعلام شد که ما نمی‌خواهیم این مساله را کتمان کنیم؛ عوامل مختلفی در این مساله دخیل هستند که برادران در دستگاهها در حال  پیگیری هستند.

وی در پاسخ به درخواست خبرنگاران جهت اعلام میزان خسارت و تلفات و علل احتمالی حادثه، گفت: ‌تمام اطلاعات موجود است اما ضرورتی ندارد که اعلام شود.

۱۳۹۵ تیر ۹, چهارشنبه

تو سربازی .....

تو وارث این لبان بی آوازی
تو تلخ ترین ترانه ی پروازی
از مرگ تو حتی ککِ شان هم نگزید
تو شیخ نِمِر که نیستی ، سربازی



محمد رضا عالی پیام ( هالو )

۱۳۹۵ تیر ۱, سه‌شنبه

ابراهیم و نمرود

و ابراهيم گفت خدای من خورشيد را از شرق بر می آورد و در غرب فرو می برد اگر تو خدايی خلاف آنرا انجام بده .

نمرود هم گفت اگر تو راست می گویی که خورشید بدست خدای تو از شرق بر می آید و در غرب فرو می رود پس یقینا برای خدایت هیچ کاری نخواهد داشت که آن را برای یک روز هم که شده از غرب برآورد و در شرق فرو برد ... مگر نه؟ اصلا تو به خدایت بگو که خورشید را از امروز برای همیشه از غرب برآورد و در شرق فروبرد و من به تو قول می دهم که نگذارم چنین شود ...

۱۳۹۵ خرداد ۳۱, دوشنبه

آیا غیر از این است؟

همدمی و همکلامی زن و مرد باعث اعتماد به نفس و شجاعت و سلامت اندیشه بشر است و جدا ساختن زنان و مردان و دختران پسران باعث بوجود آمدن نسلی ترسو پژمرده و توسری خور و جامعه ای بیمار می گردد که همواره احساس می کند گم کرده ای دارد و نمی داند چیست.

موسیقی غذای روح انسان و کلام خدایان است و جامعه ای که کمتر از موسیقی بهره ببرد جنایت و جنون در آن بیداد خواهد کرد. موسیقی آرامش بخش دلها و فکرها و به جنبش درآورنده جسمها است و خمودگی و افسردگی را از انسان و جامعه دور می کند.

شراب و الکل تسکین دهنده دردهای درون و باعث تمدد اعصاب و روان انسان است. محروم کردن انسان از شراب و الکل به مثابه دریغ دارو از بیمار است. البته واضح است که زیادی هر دارویی هم می تواند باعث مرگ بیمار شود.

سگ بهترین دوست و یار دیرین آدمی است که در هنگام نیاز هیچ ابایی از فدا کردن جان خود بخاطر نجات و حتی رضایت صاحبش ندارد. داشتن یک حیوان خانگی افکار مسموم تنهایی را از آدمی دور می کند و بخاطر طبیعت معصوم حیوانات هم برای بزرگسالان و هم برای کودکان بسیار آموزنده است.

گریه و غصه و سیاه پوشیدن باعث افسردگی و بیماریهای فردی و اجتماعی شدید می شود. تاکنون هیچ فرد یا جامعه ای در دنیا از گریه و غصه و سیاه پوشیدن به هیچ جایی نرسیده است. برعکس، جوامع شاد و خندان سطح بالاتری از سلامت روحی و جسمی و رفاه مادی و رضایت از زندگی دارند.

ایمان به معنی درست انگاشتن موضوعی است که اثباتی علمی و عقلی برایش یافته نشده و منطق انسان آنرا قبول ندارد چرا که اگر اثبات شده بود و منطق آن را قبول داشت چه نیازی به ایمان بود؟ بدین ترتیب قبول ایمان بجای اثبات، بزرگترین فریبی است که بشر تاکنون پذیرای آن شده است. افراد شکاک و بی ایمان که برای قبول هر چیزی به دنبال اثبات و دلیل منطقی هستند چیز بسیار گرانبهایی بدست می آورند و آن اعتماد  به نفس و یقین به سلامت عقلی خویشتن است و صد البته بیمه شدن در برابر شیادان و طراران و رندانی که نان خود را از ساده لوحی دیگران به دست می آورند. هر وقت از شما خواستند که موضوعی را که اثباتی برای آن یافته نشده قبول کنید بدانید که کاسه ای زیر نیم کاسه است.

انجام شدن کاری که انجام دادن آن از عهده بشر خارج است (همان معجزه سابق)  ارتباطی با خدا و سرچشمه هستی ندارد. هر موجودی که - اندکی یا بسیار - تواناتر از بشر باشد قادر خواهد بود کارهایی را که برای بشر غیرممکن می نمایند انجام دهد. در حقیقت معجزه در بهترین حالت مبین وجود موجودی با توانایی های بالاتر و برتر از انسان است و با در نظر گرفتن اینکه بشر خاکی چه اندازه ناتوان و نادان است و تازه یک سده از دستیابی اش به علوم و فنون مدرن می گذرد چه بسیار خواهند بود موجودات داناتر و تواناتر از انسان در پهنه بی کران گیتی. وقتی که ما در حال خلق دنیاهای نوینی درون شتابدهنده های ذرات بنیادی هستیم تصور اینکه دنیای خود ما ساخته و پرداخته علم و دانش موجود دیگر نظیر ما و برتر از ما باشد خیلی سخت نیست.

انسان جایگاه کنونی خود در قلمرو دانش را مدیون اندیشه است و برای اندیشه مرزی متصور نیست. همین است که اندیشه و اندیشمند را برای آنهایی که انسان را برده و فرمانبردار خود می خواهند سخت دهشتناک و ناپذیرفتنی می نماید.انسان اندیشمند همواره پرسشگر است و پرسش و کنجکاوی تنها نیروی محرکه بشر در دستیابی به خوشبختی واقعی است.

۱۳۹۵ خرداد ۲۷, پنجشنبه

دیدی که خون ناحق پروانه شمع را /// چندان امان نداد که شب را سحر کند

دیدیم که آه شاهنشاه مظلوم و فقید ایران، محمدرضا شاه پهلوی حتی یک روز هم امان به کفتارهای اشغالگر ایران و حامیان روسی و امریکائی و اروپائی شان نداد که از ثروت ایران و ایرانی با دل خوش بهره برداری کنند. نه نفت ایران برایشان نفت شد و نه منطقه خاورمیانه به کامشان شد و نه اقتصاد خودشان به بار نشست .... شاهنشاه که رفت، امنیت از منطقه و از دنیا رفت.

روان شان شاد!

زمانه را چو نکو بنگری همه پند است ....

گذشت سالها از شورش ۵۷ ثابت کرد، که این مصیبت هدف و حاصلی جز نابودی ایران و ایرانی نداشته و ندارد.

تفسیر با خودتان ....

هیلاری رادهام (کلینتون) و کلوئی گریس مورتز در روز ملی دونات (نان شیرینی) امریکا

۱۳۹۴ بهمن ۲۵, یکشنبه

حضرت جناب سندرز // یادداشتی از احمدرضا بهارلو

من تا همين ديروز شما را پيرمردى ايده آليست و بى آزار تصور ميكردم كه هرچند حرف و عملش زياد بهم نميخواند، يعنى هم ادعاى ليبرال و روشنفكر افراطى را دارد و در عين حال قسم و آيه ميخورد كه در ديندارى و رعايت اصول مذهبى هيچكس به پايش نميرسد و "اگر اينطور نبود اصلا خودم را كانديد نميكردم"،  هم ادعا ميكند با شركت ها و كارتل هاى گردن كلفت در نزاع است و همزمان با مخالفت با كنترل اسلحه در حقيقت با بزرگترين كارتل روى زمين كه همان كارخانه هاى اسلحه سازى باشد لاس ميزند. 

بعد از سخنرانى پيروزى شما در انتخابات مقدماتى حزبى ايالت نيوهمپشاير گفتم اين طفلك ايده آل هاى خوب بسيار دارد اما فراموش ميكند كه در كجاست و دنياى ما براساس چگونه نظمى و قراردادهايى دارد ميچرخد. 

اما مناظره ديشب شما با خانم كلينتون و زمانى كه خواستيد در زمينه سياست خارجى اظهار فضل بفرمائيد و به نقل حرفهاى پوسيده و كهنه اى كه با همان چرنديات پدر هر ايرانى را در آوردند متوسل شديد و چهره مخوفى كه از شاه ايران ساختيد بى آنكه بدانيد ( يا شايد هم خودتان را به نفهمى جهت دار ميزنيد) كه سرنگونى همان شاه با نقشه و حمايت عمده آمريكا و ياران دنياچرخان انجام گرفت و همه مصيبت هاى امروز تروريستى دنيا نتيجه همان خيانت شما و دنياى مثلا آزاد به ملت ايران و جامعه بشرى بود و هست، تازه دستگيرم شد كه بهمان اندازه كه ترامپ با نا آگاهى از سياست و نظم جهانى در طيف راست افراطى خطرناك است خطر جنابعالى در چپ ادعائى شما نه كمتر از او كه بيشتر هم هست. 

ترامپ حداقل ميگويد كيست و چيست اما شما با ماسك پدربزرگ مهربان و ضد نابرابرى هاى جامعه داريد يك سرى جوان و نوجوان را با حرف هاى خمينى وار فريب ميدهيد. او هم وعده برق و نفت و آب و خانه مجانى ميداد عينهو جنابعالى.

شما همچنين ادعا ميكنى كه با وال استريت در ستيز هستى، اما ديشب شما رسماً حرفهاى ويليام سايمون وزير خزانه دارى پيشين آمريكا را در سخنان ابلهانه عليه شاه ايران تكرار كرديد كه وی در حقيقت نماينده و فرستاده وال استريت در دولت هاى از پرزيدنت كندى گرفته تا فورد بود. اين مجرى سياست هاى وال استريت براى سالهاى مديد سعى در تخريب چهره شاه ايران در ميان رئيس جمهور هاى وقت، مطبوعات وابسته به وال استريت در آمريكا و افكار عمومى جهان كرد. آخرين اقدامش نيز تحريك عربستان سعودى عليه شاه در كنفرانس اوپك در دوحه در دسامبر ١٩٧٦ بود كه با دسيسه زكى يمانى و جرالد فورد باعث شد تا روزى يك ميليون بشكه از فروش نفت ايران به دنيا كاسته شود و زمينه را براى نارضائى اقتصادى عليه شاه در سال ١٩٧٧ فراهم كند. سابقه بيشترش را هم اگر ميخواهيد (چون نشان هم ميدهيد كه بكلى از مرحله پرتيد و نميدانيد ) به فيلم مستند DEVOLUTION مراجعه بفرمائيد تا دفعه بعد با احتياط بيشترى پرت گوئي بفرمائيد.

ايرانى ها - ميليونها ايرانى را عرض ميكنم - حضرت آقاى سندرز بخاطر بقول شما كودتاى ٦٣ سال پيش آواره و بدنام و سرگردان در دنيا نشدند! آنها از آمريكا بابت سال ١٩٥٣ شكايت و گله ندارند! سال ١٩٥٣ تا ١٩٧٨ سالهاى بزرگترين سير پيشرفت ايران و ايرانيان در صلح و آرامش و امنيت بوده ، همان كه وال استريت و دنيا چرخان هائى كه حضرتعالى با آنها جنگ زرگرى ميفرمائيد را برنتابيد و با فريب پرخرج و چند ميليارد دلارى ١٩٧٩ فيلم "انقلاب" را در ايران تهيه و كارگردانى كردند و ملت ايران هم نقش سياهى لشكر را عهده دار شد.

حضرت جناب سندرز گله و شكايت ايرانى ها از آمريكا نه بابت سقوط مصدق در ١٩٥٣ كه بابت نقش مخرب آمريكا در سقوط ايران و ايرانى و قد برافراشتن اسلام افراطى حكومتى در ايران بوده كه بشريت را با خود به سقوط كشانده. 

آوارگى و دربدرى ايرانى جماعت بابت كار شما در همين سى و هفت سال پيش بود نه عهد آن بنده خدا و سقوط دولت مصدق!

شما تا حالا كجا بودى؟ چه شد و چه صدائى شنيدى كه از خواب پريدى؟

راستى از نظر تكنيكى هم يك مطلبى را يادآورتان شوم : دكتر مصدق در انتخابات سوپر آزاد و سينما اسكوپ و تكنى كالر از طرف مردم ايران انتخاب نشده بود كه شما هى بيخودى تكرار ميفرمائيد. ايشان از طرف محمدرضا شاه مأمور و منصوب شده بود و خوب يا بد با حكم محمدرضا شاه هم معزول شد. ما اصولاً نخست وزير منتخب مردم را در هيچ زمانى نداشتيم . بيخودى به مردم اطلاعات غلط غولوط شده ندهيد. 

اما حضرت جناب سندرز به گمان بنده خاندان پهلوى، و بخصوص شاهزاده رضا پهلوى بايد براى تهمت هاى ناروائى كه شما به اين خاندان وارد كرديد، عليه شما اعلام جرم كنند. شما به مردى توهين كرده و تهمت زده ايد كه ايران امروز در حسرت روزهاى دوران او ميسوزد.

خاندان پهلوى به احترام همين مردم هم شده بايد در دادگاهى از شما براى اين ياوه گوئى ها بازخواست كنند، بپرسند شما كه چرنديات آخوند دنيا ستيز را تكرار ميكنيد با چه سند و مدركى او را "ديكتاتورى بيرحم " ميناميد؟

خداوكيلى آقاى سندرز، محمدرضا شاه با كارتل ها و وال استريت مي جنگيد يا شما؟
و شما چرا حالا بياد شاه افتاديد؟

۱۳۹۴ بهمن ۱۴, چهارشنبه

مردی که نخواست بد باشد .....

من سلطنت طلب نیستم ، اما نمی توانم به روح مردی که « می توانست بد باشد اما بد عمل نکرد» درود نفرستم!

پس از او دیگر قدرتمندان ِ خاورمیانه - مرده و زنده - ثابت کردند که یک فرد مقتدر می تواند چقدر « بد، خونخوار، وطن فروش و... و... و... » باشد، اما محمدرضا شـاه پهلوی، این ایرانی تحصیلکــرده ی وطن دوست، حاضر نشد اوراق ِ پایانـیِ زمان سلطنتش را با خون بنویسد و « دشمنانش را قلع و قمع کند» ، او قضاوت را به تاریخ سپرد، کاری که من هم می کنم....


 تاریخ بی رحم تر، عادل تر و بی طرف تر از ماست ....
 

 (( ۱۳۹۴/۱۱/۱۲ مصطفی بادکوبه ای - امید ))

۱۳۹۴ دی ۲۸, دوشنبه

پروین اعتصامی و حقوق بانوان

 با آن که نوشته‌اند «پروین» دختری کمرو و خجالتی بوده‌است، او به «آزادی بانوان» از دل و جان اعتقاد داشته و سالها پیش از آن که به فرمان «رضاشاه» در 17 دیماه 1314، کشف حجاب در ایران عملی گردد، او در خردادماه 1303 خورشیدی در خطابه‌ای با عنوان «زن و تاریخ» در روز جشن فارغ‌التحصیلی خود در مدرسه‌ی «اُناثیه‌ی آمریکایی تهران»، از ستمی که در طی قرون و اعصار، در شرق و غرب به زنان روا داشته‌اند‌، سخن گفت و در ضمن تصریح نمود که:


«سرانجام زن پس از قرن‌ها درماندگی، حق فکری و ادبی خود را به دست آورد و به مرکز حقیقی خود نزدیک شد... در این عصر، مفهوم عالی «زن» و «مادر» معلوم شد و معنی روحبخش این دو کلمه که موسس بقا و ارتقاء انسان است، پدیدار گشت. این که بیان کردیم راجع به اروپا بود. آنجا که مدنیت و صنعت، رایت فیروزی افراشته و اصلاح حقیقی بر اساس فهم و درک تکیه کرده... آن‌جا که دختران و پسران، بی‌تفاوت جنسیت، از تربیتهای بدنی و عقلی و ادبی بهره‌مند می‌شوند... آری آن‌چه گفتیم در این مملکت‌های خوشبخت وقوع یافت. عالم نسوان نیز در اثر همت و اقدام، به مدارج ترقی صعود نمود. اما در مشرق که مطلع شرایع و مصدر مدنیت علام بود... کار بر این نهج نمی‌گذشت.

 اخیراٌ کاروان نیک‌بختی از این منزل کوچ کرد و معمار تمدن از عمارت این مرز و بوم، روی برتافت.... درطی این ایام، روزگار زنان مشرق زمین، همه‌جا تاریک و اندوه‌خیز، همه‌جا آکنده به رنج و مشقت، همه‌جا پر از اسارت و مذلت بود... مدتهاست که آسایی از خواب گران یأس و حرمان برخاسته می‌خواهد، آب رفته را به جوی بازآرد. اگرچه برای معالجه‌ی این مرض اجتماعی بسیار سخن‌ها گفته و کتابها نوشته‌اند، اما داروی بیماری مزمن شرق، منحصر به تربیت و تعلیم است. تربیت و تعلیم حقیقی که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گسترده‌ی معرفت مستفید نماید.

ایران، وطن عزیز ما که مفاخر و مآثر عظیمه‌ی آن زینت‌افزای تاریخ جهان است، ایران که تمدن قدیمیش اروپای امروز را رهین منت و مدیون نعمت خویش دارد، ایران با عظمت و قوتی که قرنها بر اقطار و ابحار عالم حکمروا بود، از مصائب و شداید شرق، سهم وافر برده، اکنون به دنبال گم‌شده‌ی خود می‌دود و به دیدار شاهد‌ نیکبختی می‌شتابد... امیدواریم به همت دانشمندان و متفکرین، روح فضیلت در ملت ایجاد شود و با تربیت نسوان اصلاحات مهمه‌ی اجتماعی در ایران فراهم گردد. در این صورت، بنای تربیت حقیقی استوار خواهد شد و فرشته‌ی اقبال در فضای مملکت سیروس و داریوش، بال‌گشایی خواهد کرد.»  

«پروین اعتصامی» در همین جلسه، شعر «نهال آرزو» را که برای جشن فارغ‌التحصیلی کلاس خود سروده بود، خواند. شعری که همان دختر شرمگین و آرام و کمرو در آن، فریاد برآورده‌ که«از چه نسوان از حقوق خویشتن بی‌بهره‌اند»:



            نهـال آرزو

ای نهال آرزو، خوش زی که بار آورده‌ای
غنچه بی باد صبا، گل، بی بهار آورده‌ای
باغبانان تو را امسال، سال خرمی‌ست
زین همایون میوه کز هر شاخسار آورده‌ای
شاخ و برگت نیکنامی، بیخ و بارت سعی و علم
این هنرها جمله از آموزگار آورده‌ای
خرم آن کاو وقت حاصل ارمغانی از تو برد
برگ دولت، زاد هستی توش کار آورده‌ای

  ***

غنچه‌ای زین شاخه ما را زیب دست و دامن است
همتی ای خواهران تا فرصت کوشیدن است
پستی نسوان ایران، جمله از بی‌دانشی‌ست
مرد یا زن، برتری و رتبت از دانستن است
زین چراغ معرفت کامروز اندر دست ماست
شاهراه سعی اقلیم سعادت، روشن است
به که هر دختر بداند قدر علم‌ آموختن
تا نگوید کس، پسر هوشیار و دختر کودن است

 ***

زن ز تحصیل هنر شد شهره در هر کشوری
برنکرد از ما کسی زین خواب بیداری، سری
از چه نسوان از حقوق خویشتن بی‌بهره‌اند
نام این قوم از چه دور افتاده از هر دفتری
دامن مادر، نخست آموزگار کودک است
طفل دانشور کجا پرورده، نادان مادری
با چنین درماندگی، از ماه و پروین بگذریم
گر که ما را باشد از فضل و ادب بال و پری

           ***
           

ناگفته نماند که سرودن شعر «نهال آرزو» در آن سال‌ها، آن‌چنان با جوّ حاکم بر جامعه‌ي ايران ناسازگار بوده‌است که «اعتصام‌الملک»، پدر «پروين»، در سال 1314 و پيش از کشف حجاب، از آوردن اين شعر در چاپ اول ديوان «پروين» خودداري کرده‌است تا غوغاي آخوند‌ها و عوام را عليه خود و دخترش بر نيانگيزد.

بديهي است دختري که در مدرسه‌ي آمريکايي تهران تحصيل کرده و با فرهنگ و اوضاع اجتماعي اروپا و آمريکا آشناست، وقتي در 17 دي 1314 خبر کشف حجاب و آزادي زنان را مي‌شنود، آن را از سر اعتقاد تأييد مي‌کند و بدين مناسبت قصيده‌اي در 26 بيت با عنوان «گنج عفت» مي‌سرايد و اقدام «رضاشاه» را در سه بيت پايان آن - به صورت بسيار معقولي- مورد ستايش قرار مي‌دهد:

« خسروا، دست تـوانای تو آسان کرد کار   
 ور نه در این کار سخت، امید آسانی نبود
شه نمی‌شد گر در این گمگشته کشتی ناخدای         
سـاحلی پیدا از این دریای طوفانی  نبـود...»

این قصیده را از آغاز تا پایان به دقت بخوانیم تا سپس دلیل اهمیت این موضوع ،
که نویسنده از کار دیوان «پروین»  از سال 1368 تا به امروز غافل نبوده، روشن گردد.

زن در ایران، پیش از این گویی که ایرانی نبود
 پیشه‌اش جز  تیره‌روزی  و   پریشـانی نبود

 زندگی و ‌‌‌‌‌‌مــرگش اندر  کنج عزلت‌  می‌گذشت
 زن چه بود آن روزها، گــــر زان که زندانی نبود


 کس چو زن، انـدر سیاهی قرنها منـزل نکرد
 کس چو زن، در معبـد سالوس قـربانی نبود

 در عدالتخانـه‌ی انصاف، زن  شاهـد نداشت
 در دبستان فضیـلت، زن دبستـــانی  نبود

دادخواهیهـای زن می‌مانـد عمری بی‌جواب
آشکارا بــود این بیـداد، پنهـــانی نبود

بس کسان را جامه و چوب شبانی بود، لیک
در  نهادِ جمله  گرگی  بود، چوپانی نبود

 از بـرای زن به  میـدا ن فـراخِ زنـدگی
سرنوشت و قسمتی، جز تنگ میدانی نبود

 نـور دانش را زچشم زن نهـان می‌داشتند
 این نـدانستن ز پستی و گرانجـانی نبود

زن کجـا بافنـده می‌شد بی‌نخ و دوک هنـر
خـرمن و حاصل نبـود آنجا که دهقانی نبود

 میـوه‌های دکّـه‌ی دانش فراوان بــود ، لیک
بهـر زن هـرگز نصیبی زین فـراوانی نبود    

در قفس می‌آرمید و در  قفس  می‌داد جان
در گلستان، نام از این مرغ گلستانی نبود

بهــر زن،  تقلید تیه فتنه و  چــاه بلاست
زیرک  آن  زن کاو  رهش این راه ظلمانی نبود             

آب و  رنـگ از علم می‌بایست شرط برتری
بــــا زمــرّد یاره و لعل بـــدخشانی نبود

جلوه‌ی‌صد‌‌‌پرنیان ،‌ چون‌یک قبای‌ساده نیست
عزت از شایستگی بود، از هوســرانی نبود


  ارزش پوشنده، کفش و‌ جامـه را‌  ارزنده کرد
  قـدر و پستی، با گـرانی و بـه ارزانی نبود   

  سـادگی و پاکی و  پرهیز، یک یک گـوهرند
  گـوهر تابنـده، تنهـا گوهـر کانی نبود

از  زر  و  زیور چه سود آنجا که نادان است زن
زیــور و  زر، پــرده‌پــوشِ عیب نادانی نبود

عیب‌ها را  جامه‌ی پرهیز پوشانده‌ست و  بس
جامـه‌ی عجب و هـوا، بهتر  ز عریانی نبود      

زن سبکساری نبیند تا گـرانسنگ است و پاک
پــاک را آسیبی از آلـوده دامــــانی نبود

زن چو گنجور است‌و عفت،گنج و حرص‌و ‌آز،دزد
وای اگـر آگـه از  آیین نگهبـــانی نبود

اهـرمن بر سفره‌ی تقو ی نمی‌شد میهمــان
زان که می‌دانست کان جا، جای مهمانی نبود

پا بـه راه راست باید داشت، کاندر راه کج
 تـوشه‌ای و رهنمـودی، جـز پشیمانی نبود

 چشم و دل ر ا پرده می‌بایست، اما از عفاف
چـادر پــوسیـده، بنیاد مسلمانی نبود

خسروا، دست تـوانای تـو، آسان کـرد کار
ورنـه در این کار سخت امیــد آسانی نبود

شه‌ نمی‌شد گر‌در این گمگشته کشتی‌ناخدای
ساحلی پیـدا از  این دریای طوفانی نبود

بایـد این انـوار را پروین بـه چشم عقل دید
مهـر رخشان را نشایـد گفت نورانی نبود

***

منبع:

http://www.kalam.se/z-parvin-02-nesvan.htm

۱۳۹۴ دی ۱۶, چهارشنبه

تأثیر رفتار شاه در تربیت ایرانی / محمدعلی فروغی

محمدعلی فروغی


در راپرت‌های سابق و لاحق خود نوشته‌ام فعلاً ترک‌ها نسبت به ما سوء‌ نیتی ندارند. بد نیست که عقاید خودم را در این باب توضیح بکنم:

امروز ترک‌ها به کارهای خود مشغولند یعنی ملتفت شده‌اند که در گذشته اساس کارشان غلط بوده است و به این واسطه مملکت‌شان تجزیه و دولت‌شان ضعیف و ملت‌شان فقیر و نادان و عاجز و استقلال‌شان محدود شده بود و حتی نزدیک بود وجودشان از میان برود اینست که حالا تمام مساعی عقلای آنها مصروفست به این که ترتیبات اداری خود را منظم کنند، اقتصادیات خود را ترقی دهند، قوۀ نظامی خود را با مقتضیات امروزی متناسب نمایند حدود و ثغور خود را امن کنند، مشکلات سیاسی خود را تسویه نمایند و مخصوصاً اساس قومیت خویش را محکم سازند و به این واسطه حتی‌الامکان از جنگ و جدال و حوادث احتراز دارند. ممکن است اگر امری پیش‌ بیاید یک دفعه نپاییده مثل پاییز گذشته کاسه و کوزه را بهم بزنند اما این نه از بابت طمع و سودای جهانگیری است بلکه از جهت سوء‌ظن و ترس و خیال است.

محمدعلی فروغی
محمدعلی فروغی


اما خوش‌بینی بنده فقط راجع به حالت حالیه است و از آتیه نگرانم به این معنی که اگر ترک‌ها به پیشرفت مقاصد امروزی خود موفق شوند و روزگار بگذارد بنیان کار خود را محکم کنند و اساس سیاست دنیا و اوضاع بین‌الملل نیز مانع خیالات خام نباشد یقیناً هوا و هوس در سر خواهند داشت و ممکن است نسبت به ما خیالاتی بپزند و آن اشکال مختلف می‌تواند داشته باشد که دو قسم آن را عجالة من می‌توانم پیش‌بینی کنم:

یکی این که یک قسمت کوچک یا بزرگ از خاک ما را بخواهند متصرف شوند، هر چند این خیال با وجود دولت روسیه به ملاحظۀ قفقاز و ترکستان مستبعد است ولیکن از کجا که مناسبات روسیه و قفقاز و ترکستان همیشه مثل امروز بماند و از کجا که یک وقتی گرفتاری‌های روسیه در داخله یا خارجه برای اجرای مقاصد ترک‌ها موقع مناسب بدست ندهد و چنان که سابقاً نوشته‌ام برای آن موقع من از افغانستان هم نگرانم. نمی‌دانم اطلاعات شما از آن مملکت از چه قرار است اگر آنچه اینجا استنباط می‌شود صحیح باشد افغان‌ها بکلی در تحت نفوذ ترکند. از ترکیه صاحب منصب و مستشار می‌گیرند و غیره. پادشاه افغان هم که عنقریب به آنقره خواهد آمد و نمی‌دانم هیچ گفتگوی رفتنش به ایران هست یا نیست. باری اینها همه چیزهایی است که باید در نظر گرفت. اما با این همه احتمال این پیش‌آمد را بواسطۀ اوضاع بین‌المللی آتیه می‌توان ضعیف دانست خاصه این که می‌بینم خود ترک‌ها اصرار دارند که دولت ایران باید در ازدیاد قوه بکوشد و قشونش را اقلاً به صدوپنجاه هزار نفر برساند و ما حاضریم برای این مقصود هر کمکی بتوانیم به ایران بکنیم. حالا آیا حرف‌ها خدعه و تزویر است و می‌خواهند ما را اغفال کنند و مطمئن هستند که ما نمی‌توانیم قوۀ خود را زیاد کنیم، یا از روی صدق است و حقیقتاً سوء‌نیت ندارند و میل دارند ما قوت داشته باشیم که روزی بتوانیم زیر بال آنها را بگیریم بنده عجالة نمی‌توانم از روی قطع در این باب حکم کنم و فهم مطلب طول مدت و تجربه لازم دارد ولیکن صورت ظاهر اظهاراتشان بصداقت و صمیمیت بیشتر شباهت دارد.

اگر این عناوین را هم صمیمی بدانیم ممکن است بگوییم این عقیدۀ دولت امروزی ترک است از کجا یک روز کسانی بر سر کار نیایند که عقیدۀ مخالف داشته باشند؟

این احتمال را هم که مرتفع بدانیم قسم دیگری ممکن است پیش بیاید که احتمالش قوی‌تر است و تصور می‌کنم از حالا این خیال در بعضی از دماغ‌های ترکی وارد باشد و آن این است که ترک‌ها خود را فوق سایر ملل لااقل فوق ملل مشرق می‌دانند و نظری در بارۀ خودشان و سایر مشرق زمینی‌ها دارند نظر آنست که قبل از جنگ آلمان‌ها نسبت به سایر اروپایی‌ها و ملل دیگر داشتند، یعنی خود را مستحق سیادت بر ملل مشرق می‌دانند و پس از آن که تفوق اقتصادی و علمی و صنعتی و تمدنی خود را مسلم کردند و در صدد برخواهند آمد که اگر بزور نباشد و به رضا و رغبت سایر ملل مشرق را تابع و زیر بلیط خود قرار دهند و از حالا هواهای ملل اروپایی در سر دارند و اگر ما مثل گذشته غافل و خواب باشیم و ترک‌ها به پختگی و متانت کار کنند نظر بهم کیشی و مناسبات زبانی و نژادی و تمدنی و غیرها که در بین بوده و هست و می‌توان به وسیلۀ تبلیغات و تدابیر دیگر قوت داد این خطر ممکن است پیش بیاید و کسی هم جلوگیری نمی‌تواند بکند زیرا که امری معنوی و طبیعی است.

این نگرانی‌های من بجا باشد یا نباشد یک مطلب مسلم است که هیچ ملتی بدون لیاقت و قابلیت دوام نمی‌کند و اقل مسائل این است که استقلال ظاهری یا معنوی خود را از دست می‌دهد. در آتیه لشکرکشی و جنگ و جدال با توپ و تفنگ کم کم منسوخ می‌شود اما کشمکش معنوی هیچوقت از بین مردم مرتفع نخواهد شد، هر قومی که خود را لایق و مستعد می‌سازد مخدوم می‌شود و ملت بی‌لیاقت خادم خواهد بود چنان که افراد مردم به حسب استعداد و لیاقت بعضی آقا و جماعتی نوکرند و چون این ترتیب طبیعی و مقرون به عدالت است چاره هم ندارد.

نتیجه‌ای که از این مقدمات می‌خواهم بگیرم اینست که باید کاری کرد که ملت ایران ملت شود و لیاقت پیدا کند والا زیر دست شدنش حتمی است زیر دست ترک نشود زیر دست عرب ـ که عنقریب تربیت شدۀ انگلیس خواهد بود ـ می‌شود و اوضاعی که امروز در ایران می‌بینیم جای بسی نگرانی است.

افراد مردم ایران مطلقاً یک منظور و مطلوب دارند و آن پول است و برای تحصیل پول از هر طبقه و جماعت و صنف باشند گذشته از دزدی و مسخرگی و هیزی فقط یک راه پیش گرفته‌اند که به اسامی مختلف آنتریک‌بازی و حقه‌بازی و تملق و هوچیگری و شارلاتی و غیره خوانده می‌شود و اسم جامع آن بی‌حقیقتی است و از این جهت است که ایرانی‌ها هیچوقت با هم اتحاد و اتفاق نمی‌کنند و شما که از اوضاع گذشته و حال دنیا خبر دارید می‌دانید که هیچ وقت بی‌حقیقتی و نفاق هیچ قومی را به جایی نرسانده و هر وقت هر ملتی به مقامی رسیده امری معنوی را در نظر داشته و حقیقت‌طلبی و فداکاری و همت و غیرت و شهامت او را به حرکت درآورده و اتفاق و اتحاد مطلوب خویش را حاصل نموده است. اگر بپرسید چه باید کرد و چاره چیست بی‌تأمل عرض می‌کنم باید ملت را تربیت کرد. البته اهمیت تنظیم مالیه و تقویت قشون و ترقی اقتصادیات را از نظر نباید دور داشت چه همانطور که مادیات به تنهایی برای ارتقای یک ملت کفایت نمی‌کند معنویات هم به تنهایی کافی نیست، ولیکن باید دانست که تا ملت تربیت نشود هر چه سعی در ترقی مادیات آن کنند به جایی نمی‌رسد و عیناً مانند احوال پدرهایی است که برای اولاد خود مال و دولت فراوان به ارث می‌گذارند و آنها را تربیت نمی‌کنند، چه بسیار دیده‌ایم که آن اموال را فرزندان ناقابل به اندک زمانی به باد می‌دهند ولی اولادی که تربیت شده و قابلت دارند از پدر هم که ارثی نبرند خودشان تحصیل مال می‌کنند و شاهد دیگری که که دارم اینست که در زمان جنگ بین‌الملل چندین ملیون پول از خارجه به ایران آمد ولیکن چون ملت مستعد نبود در ظرف مدت قلیلی آن پول‌ها به خارجه برگشت و مطلب قابل انکار نیست و حاجت به بسط کلام ندارد.

اما تربیت ملت قسمت مهمی از آن البته به نشر معارف است به وسایلی که دائماً گفته می‌شود: تکثیر و تأسیس مدارس و مؤسسات و مجامع و مجلات علمی و ادبی و صنعتی، ترجمه و تألیف و طبع کتب مفیده، طلبیدن معلمین خارجی، فرستادن جوان‌های مستعد به خارجه، تشویق و تجلیل ارباب کمال و قس علی ذالک و یقین است که در این باب مسامحه جایز نیست اما امروزه این اقدامات هم کفایت نمی‌کند و مهمتر از این‌ها آنست که فکری برای تقویت مایۀ اخلاقی ملت بشود. در این دوره وقتی که ما از اخلاق سخن می‌گوییم رندان در دل استهزا می‌کنند و حتی به زبان می‌آورند و اگر بخواهند به معقولیت حرف بزنند می‌گویند اینها صوفی و درویش یا موهوم‌پرست‌اند و رضای خاطر خدا و پیغمبر را در نظر دارند، آخرت را می‌خواهند و از بهشت و دوزخ می‌ترسند. لازم نمی‌دانم داخل این بحث شده توضیح کنم که چنین نیست رضای خاطر خدا و پیغمبر لازم باشد یا نباشد موضوع دیگری است و این حرف‌های ما برای آخرت نیست صرف مصلحت دنیوی خود را در نظر داریم و در این باب هیچ کس از جهت فرنگی‌مآبی و تجدد به من نمی‌رسد الا این که من وقتی که به اوضاع فرنگستان نگاه می‌کنم آکادمی و مدارس عالیه و کارخانه‌های صنعتی و تأترهای اخلاقی و موزه‌ها و لابراتوارها و حکما و علما و ادبا و هنرمندان را می‌بینم، مدعیان من قهوه‌خانه‌ها و فاحشه‌خانه و رقاص‌خانه را تماشا می‌کنند که نسبت به آن مؤسسات عالیه در اقلیت ضعیفی هستند و غالباً هم اهل فرنگستان در آنجا آمد ورفت نمی‌کنند و تلۀ پول برای خارجی‌هاست. طول نمی‌دهم مقصود انیست که امروز ملت ایران نه خداپرست است، نه وطن‌دوست، نه آزادی‌خواه نه شرافت‌طلب، نه دنبال ناموس، نه طالب هنر، نه جویای معرفت، باید کاری کرد که مردم از شارلاتانی و هوچیگری و انتریک‌بازی مأیوس شوند و دست بردارند، در آن صورت ناچار متوجه کار و هنر و کمال می‌شوند، همت و غیرت پیدا می‌کنند، حقیقت طلب می‌شوند، دولت هم اگر نکند خودشان اسباب تحصیل معرفت را فراهم می‌کنند و با امنیت و عدالتی که دولت برقرار می‌کند دنبال اقتصادیات هم می‌روند و مثل سایر ملل ثروت و قدرت و شرافت مملکت خویش را ترقی می‌دهند. از حسن اتفاق این قسمت از تربیت ملت که از همه مشکل‌تر و مهمتر است وسیله‌اش بدست ما آمده و باید مغتنم بشماریم و آن وجود مبارک شاهنشاه پهلوی است.

دوست عزیز….. مرا می‌شناسید و می‌دانید که متملّق و چاپلوس نیستم و اگر می‌خواستم مزاج‌گویی کنم در طهران می‌کردم آنچه می‌گویم از روی دلیل و برهان است. ممکن است اشتباه کرده باشم امّا صحیح یا غلط عقیده‌ام اینست. و بعلاوه می‌دانم که شما هم با من هم عقیده‌اید و توضیح مطلب مهم است. مردم دنیا خاصه اهل ایران همیشه نظر به مقامات عالیه داشته و کلام معروف صحیح است که النّاس علی دین ملوکهم و البته چون مقام شخص پادشاه از سایر مقامات عالی‌تر است نظر توجه عامه به او از همه بیشتر است، همه از او تقلید می‌کنند، همه می‌خواهند خاطر او را خرسند سازند، کلامش مؤثر و رفتارش سرمشق است، و اگر هم در بدو امر متابعتشان از گفتار و کردار او از روی حقیقت و قلباً نباشد کم کم به مرور زمان حقیقت پیدا می‌کند و بهترین شاهد این مدعا هم گذشته از دلایل تاریخی اینست که ببینید وجود شاهنشاه پهلوی در همین چهار پنج سال اخیر با آن که دورۀ کشمکش و انقلاب بوده چه تأثیر خوشی داشته است.

 الحاصل پادشاه مملکت، خاصه پادشاهی مقتدر و نامی مثل اعلیحضرت پهلوی گفتار و کردارش ظاهر می‌کند که به ارباب هنر و کمال مردمان درست و با حقیقت نظر توجه دارد و از شارلاتان‌ها و هوچی‌ها و انتریگان‌ها و متقلبین بیزار و متنفّر است، و این فقره قوی‌ترین عامل ترقی و اخلاقی ملت و نجات دهندۀ مملکت خواهد بود.

تصور نکنید عقیدۀ بنده اینست که آنچه نوشتم کشفیاتی است که خودم تنها کرده‌ام و کسی دیگر نمی‌داند اما گمان می‌کنم هیچکس مثل من بی‌غرضانه نمی‌گوید…

از این تصدیع طولانی که بسر کار دادم مقصودم اینست که چون شما را……(پایان نامه است ناتمام)


منبع: مقالات محمدعلی فروغی