سطور زیر توسط هنرمند و موسیقدانی ایرانی که استاد و مدرس موسیقی در یکی از معروفترین دانشگاههای موسیقی اروپای غربی است بعنوان نظر تخصصی درباره موسیقی جوان تازه درگذشته، مرتضی پاشائی، در زیر یک مقاله سایت مرد روز درج شده بود. بد ندیدم با باز نشر این نظر کمکی به نشر چنین نظرات تخصصی در مورد موسیقی روز! ایران وهمچنین کمکی به آشکار شدن فقر موسیقیائی مردم ایران بنمایم:
با
استدلال شما و هدفتان از نوشتن این “نقد” و همینطور نگرانی عجیبتان
درباره “انتقاد از سلیقه مردم و حمایت عاطفی شان از مرتضی پاشایی ”
میبایست به زودی منتظر دفاعیه محکمی از جانب شما درباره محمود احمدی نژاد
نیز باشیم، چرا که با توجه به استدلال شما مبنی بر اینکه سلیقه مردم تعیین
کننده است، باید بپذیریم که محمود احمدی نژاد رأی و طرفدار بسیار بیشتری
از این خواننده داشت و دارد! اتفاقاً با این تفاسیر، شما بسیار بیشتر
خصوصیات فاشیستها را ابراز میدارید که ” احمدی نژاد ها و نیک آهنگ کوثرها”
را تلویحاً تمسخر و رد میکنید و قاعدتاً طرفدارانشان را لمپن خواهید
نامید، ولی طرفداران این خواننده به زعم شما احتمالا فرهیختگانند!
به گفته شما “همه حق دارند انتقاد کنند و لازم هم نیست انتقادها صد در صد درست باشد”. آیا این سخن درستی ست؟ نظر من این است که، میپندارم شما اساسا مفهوم “نقد” را با “ابراز نظر شخصی” اشتباه گرفته اید. و همینطور تفاوت وبلاگ نویسی (عمدتاً اظهار نظرات و تجربیات شخصی) را با روزنامه نگاری (نگاشتن بی طرفانه و با دانش کافی).
همگان حق اظهار نظر شخصی را دارند و نظرات شخصی نیز حتما نباید درست باشند (کما اینکه درستی و غلطی، خوبی و زشتی، … نیز مفاهیمی نسبی هستند، نه علمی!)، ولی همگان صلاحیت نقد نگاری و انتقاد ندارند (که مفهومی ست علمی!).
لازمه نقد، دانش تخصصی در همان زمینه است؛ به راستی بگویید که آیا شما دانش تخصصی موسیقی دارید؟ یا دانش تخصصی جامعه شناسی (با توجه به ظاهراً نقد شما از اباذری)؟
به شخصه دارای هیچ دانش تخصصی در زمینه جامعه شناسی نیستم، ولی کار و حرفهام موسیقی است و در یکی از معتبرترین دانشگاههای موسیقی اروپای غربی تدریس میکنم. (نیازی به ذکر نام خود نمیبینم، چرا که این نوشته را نیز به خواست یکی از آشنایان مینویسم، که صفحه شما را گاهی میخوانند و برانگیخته بودند از بی دانشی روزافزون مردم کشورشان. سعادت و وقت کافی برای آشنایی با چنین صفحاتی در دنیای مجازی را نیز تا به حال نداشتهام و به احتمال بسیار نیز نخواهم داشت، غرض فقط اجابت خواست عزیزی بود و رفع نگرانی ایشان از جهت برداشتن گامی از برای زدودن بی دانشی!). غرض از بیان حرفهام نیز ادعا نیست، ولی چون قصد دارم که فقط درباره موسیقی بنویسم، گمان کردم که شاید لازم باشد.
به خواست عزیز ذکر شده، مقداری از کارهای تولید شده توسط این خواننده را از لحاظ تحلیلی شنیدم. قصد ارائه تحلیل فنی و استفاده از واژگان تخصصی در این مجمل را ندارم، فقط توجه شما را به برخی جنبههای موسیقی پاپ جلب میکنم (به زبان حتی الامکان ساده و به دور از واژگان معمول موسیقایی) و سپس مخاطب هشیار میتواند این موارد را با مقایسه میان موسیقی پاپ روز دنیا و کار این مرحوم دریابد و هم اینکه تولیداتی از این دست در کجا قرار دارند:
– کیفیت تولید نهایی؛ به معنی چگونگی ترکیب و اختلاط صداهای ضبط شده هر ساز جداگانه و همینطور صدای خواننده، به شکلی که در انتها، موسیقی به شکل یک واحد دارای شخصیت و هویت صدایی متمایز، قابل درک باشد. به طور مثال توجه شما را جلب میکنم به موسیقیهای تولید شده برای صدای “Adele” (خواننده یی که احتمالا برای بسیاری، کاملا آشنا است). توجه کنید به هماهنگی رنگ و چگونگی صدای موسیقی تولید شده با صدای خواننده و اینکه این دو، دو عنصر جدا از هم نمیباشند، بلکه تنیده در همند که هویت کاملا متمایزی را به موسیقی میدهند (به طوری که بسیاری از مخاطبان عام، حتا بدون صدای خواننده، قادر به تمایز و شناخت یک موسیقی پاپ هستند)
– چگونگی کاربرد سازها در مقاطع مختلف زمانی و در مسیر و روند جریان موسیقی؛ چگونگی ورود وخروج سازها (و رنگهای صدایی مختلف) در جریان موسیقی، ابراز شخصیت تمها و ملودیها با ساز مناسب، …
– ساختار شعر، زبان شعر، تطابق زبان و محتوای شعر
– چگونگی انتخاب بندهای تکراری شعر و مقدار تکرار این بندها در جریان موسیقی، همچنین تناسب طول و تعداد تکرار با زمان کل موسیقی
– تطابق ملودی و همینطور وزن شعر با ملودی و وزن موسیقی؛ چگونگی تکامل و پیشرفت این روند ملودی در جریان موسیقی، به شکلی که ملودی فقط از تکرار مکررات تشکیل نگردد؛ چگونگی اوج موسیقی، متناسب با گستره صدای خواننده و چگونگی به کارگیری ترکیبات غیر تکراری سازها، حتا در صورت تکرار بندهای شعر
– تناسب تصاویر ویدیو کلیپ ساخته شده با روند کلی موسیقی و تناسب ضرباهنگ تصویر و موسیقی
….. و بسیار موارد دیگر از این دست، مانند بحث هارمونی مناسب و غیره … که اشاره به آنها از حوصله مخاطبان این مجله خارج است.
(به طور مثال، مخاطبان میتوانند موارد گفته شده را در آهنگ “Rolling in the Deep” از “Adele” به طور آگاهانه جستجو کنند تا متوجه عرایضم و تفاوتها بشوند).
به طور خلاصه، بیان و یا برانگیختن احساسی خاص، یکی از اهداف مهم موسیقی پاپ است، ولی نکته یی که عمدتاً در ایران از نظر دور نگاه داشته میشود این است که، لازمه این بیان، ابزار مناسب است (که در اینجا به معنی تکنیک و دانش مناسب میباشد). این ابزار فراگرفتنی ست.
به گفته شما، هنرمند عمیق (و به زعم من هنرمند جدی، یعنی کسی که هنر جدی علمی و نه پاپ یا عام را دنبال میکند) در غرب، چشم به مردم و بازار دوخته است؛ ادعایی که شخصاً تا به حال به این محکمی در هیچ یک از موسیقیدانان جدی غرب ندیده ام، همینطور که در تاریخ موسیقی غرب به ندرت دیدهام (در این رابطه توجه شما را به طور مثال جلب میکنم به کتاب زندگانی بتهوون اثر رومن رولان و این که، چرا بتهوون در فقر کامل زندگی کرد و در فقر کامل درگذشت). خواهشمندم که تلاش برای استقلال هنری و هنرمند (و نه به عنوان هنرمند سفارشی!) را با تلاش برای جای گرفتن بیشتر در دل مردم جهت فروش بیشتر، اشتباه نگیرید و با این کار توهین بزرگی به تاریخ هنر نکنید! تقاضای دیگرم بر این است که لطفا اگر درباره هنر مینویسید، تاریخ هنر بخوانید و بدانید که این تلاشها به زمان چارلز دیکنز و پس از او محدود نمیگردد، بلکه به زمان بسیار پیشتر باز میگردد (دست کم در موسیقی، که اینجا در باره آن میبایستی سخن رود، چنین است)! هر چند که نباید از نظر دور داشت، که هنرمند جدی نیز باید زندگی کند، و بنابراین بی نیاز از گرفتن سفارش نیست، ولی اکثر موسیقیدانان جدی سفارشاتی متناسب با کار، سطح و شخصیت هنریشان میگیرند و این سفارش را نیز آگاهانه انتخاب میکنند، برایشان انتخاب نمیشود!
در مورد موسیقی پاپ، که اینجا سخن بر سر آن است، نکته مهم در غرب و به طور کل در بعد بین المللی این است که، سطح کیفی و کیفیت موسیقی تولید شده از هر لحاظ، هرگز قربانی عامه پسندی نمیشود، بلکه این تکنیک و کیفیت تولید است که ذائقه و سلیقه عامه را تغییر میدهد و برای آن، تعیین جهت میکند. به همین دلیل نیز همواره کنترل بازار را در دست دارد.
دست اندر کاران موسیقی پاپ در ایران، گرچه از امکانات تکنولوژیک غربی، “نسبتا” و نه کاملا، محروم هستند و با مشکل سانسور و عدم استقلال کامل هنری مواجهند، ولی با در اختیار داشتن همان امکانات، قادر به تولید موسیقی پاپ با کیفیت تولید به مراتب بسیار بهتر هستند، اگر که از سهل انگاری، حاضری خوری و احساس عدم نیاز به فراگیری دوری کنند و درک کنند که گردآوری مجموعه ای از صداهای نامتجانس به شکل ملغمههای اینچنینی، ارتباط چندانی با موسیقی ندارد.
در آخر اینکه، متعجب و متاسف هستم از اینکه مردمی حساسیت زیادی به تغذیه معده دارند، و در عین حال به تغذیه گوش به شدت بی علاقه، سهل انگار و بی تفاوت هستند.
گمان میبرم که تا اینجا سهم گفتگوی اینچنینی یک سال را خرج کرده ام (در حقیقت فقط گفت، نه گفتگو! چرا که یک باره است)، پس آرزوی موفقیت و پر باری اندیشه برایتان خواهم کرد.
لینک مطلب در سایت مرد روز: http://marde-rooz.com/?p=38429
به گفته شما “همه حق دارند انتقاد کنند و لازم هم نیست انتقادها صد در صد درست باشد”. آیا این سخن درستی ست؟ نظر من این است که، میپندارم شما اساسا مفهوم “نقد” را با “ابراز نظر شخصی” اشتباه گرفته اید. و همینطور تفاوت وبلاگ نویسی (عمدتاً اظهار نظرات و تجربیات شخصی) را با روزنامه نگاری (نگاشتن بی طرفانه و با دانش کافی).
همگان حق اظهار نظر شخصی را دارند و نظرات شخصی نیز حتما نباید درست باشند (کما اینکه درستی و غلطی، خوبی و زشتی، … نیز مفاهیمی نسبی هستند، نه علمی!)، ولی همگان صلاحیت نقد نگاری و انتقاد ندارند (که مفهومی ست علمی!).
لازمه نقد، دانش تخصصی در همان زمینه است؛ به راستی بگویید که آیا شما دانش تخصصی موسیقی دارید؟ یا دانش تخصصی جامعه شناسی (با توجه به ظاهراً نقد شما از اباذری)؟
به شخصه دارای هیچ دانش تخصصی در زمینه جامعه شناسی نیستم، ولی کار و حرفهام موسیقی است و در یکی از معتبرترین دانشگاههای موسیقی اروپای غربی تدریس میکنم. (نیازی به ذکر نام خود نمیبینم، چرا که این نوشته را نیز به خواست یکی از آشنایان مینویسم، که صفحه شما را گاهی میخوانند و برانگیخته بودند از بی دانشی روزافزون مردم کشورشان. سعادت و وقت کافی برای آشنایی با چنین صفحاتی در دنیای مجازی را نیز تا به حال نداشتهام و به احتمال بسیار نیز نخواهم داشت، غرض فقط اجابت خواست عزیزی بود و رفع نگرانی ایشان از جهت برداشتن گامی از برای زدودن بی دانشی!). غرض از بیان حرفهام نیز ادعا نیست، ولی چون قصد دارم که فقط درباره موسیقی بنویسم، گمان کردم که شاید لازم باشد.
به خواست عزیز ذکر شده، مقداری از کارهای تولید شده توسط این خواننده را از لحاظ تحلیلی شنیدم. قصد ارائه تحلیل فنی و استفاده از واژگان تخصصی در این مجمل را ندارم، فقط توجه شما را به برخی جنبههای موسیقی پاپ جلب میکنم (به زبان حتی الامکان ساده و به دور از واژگان معمول موسیقایی) و سپس مخاطب هشیار میتواند این موارد را با مقایسه میان موسیقی پاپ روز دنیا و کار این مرحوم دریابد و هم اینکه تولیداتی از این دست در کجا قرار دارند:
– کیفیت تولید نهایی؛ به معنی چگونگی ترکیب و اختلاط صداهای ضبط شده هر ساز جداگانه و همینطور صدای خواننده، به شکلی که در انتها، موسیقی به شکل یک واحد دارای شخصیت و هویت صدایی متمایز، قابل درک باشد. به طور مثال توجه شما را جلب میکنم به موسیقیهای تولید شده برای صدای “Adele” (خواننده یی که احتمالا برای بسیاری، کاملا آشنا است). توجه کنید به هماهنگی رنگ و چگونگی صدای موسیقی تولید شده با صدای خواننده و اینکه این دو، دو عنصر جدا از هم نمیباشند، بلکه تنیده در همند که هویت کاملا متمایزی را به موسیقی میدهند (به طوری که بسیاری از مخاطبان عام، حتا بدون صدای خواننده، قادر به تمایز و شناخت یک موسیقی پاپ هستند)
– چگونگی کاربرد سازها در مقاطع مختلف زمانی و در مسیر و روند جریان موسیقی؛ چگونگی ورود وخروج سازها (و رنگهای صدایی مختلف) در جریان موسیقی، ابراز شخصیت تمها و ملودیها با ساز مناسب، …
– ساختار شعر، زبان شعر، تطابق زبان و محتوای شعر
– چگونگی انتخاب بندهای تکراری شعر و مقدار تکرار این بندها در جریان موسیقی، همچنین تناسب طول و تعداد تکرار با زمان کل موسیقی
– تطابق ملودی و همینطور وزن شعر با ملودی و وزن موسیقی؛ چگونگی تکامل و پیشرفت این روند ملودی در جریان موسیقی، به شکلی که ملودی فقط از تکرار مکررات تشکیل نگردد؛ چگونگی اوج موسیقی، متناسب با گستره صدای خواننده و چگونگی به کارگیری ترکیبات غیر تکراری سازها، حتا در صورت تکرار بندهای شعر
– تناسب تصاویر ویدیو کلیپ ساخته شده با روند کلی موسیقی و تناسب ضرباهنگ تصویر و موسیقی
….. و بسیار موارد دیگر از این دست، مانند بحث هارمونی مناسب و غیره … که اشاره به آنها از حوصله مخاطبان این مجله خارج است.
(به طور مثال، مخاطبان میتوانند موارد گفته شده را در آهنگ “Rolling in the Deep” از “Adele” به طور آگاهانه جستجو کنند تا متوجه عرایضم و تفاوتها بشوند).
به طور خلاصه، بیان و یا برانگیختن احساسی خاص، یکی از اهداف مهم موسیقی پاپ است، ولی نکته یی که عمدتاً در ایران از نظر دور نگاه داشته میشود این است که، لازمه این بیان، ابزار مناسب است (که در اینجا به معنی تکنیک و دانش مناسب میباشد). این ابزار فراگرفتنی ست.
به گفته شما، هنرمند عمیق (و به زعم من هنرمند جدی، یعنی کسی که هنر جدی علمی و نه پاپ یا عام را دنبال میکند) در غرب، چشم به مردم و بازار دوخته است؛ ادعایی که شخصاً تا به حال به این محکمی در هیچ یک از موسیقیدانان جدی غرب ندیده ام، همینطور که در تاریخ موسیقی غرب به ندرت دیدهام (در این رابطه توجه شما را به طور مثال جلب میکنم به کتاب زندگانی بتهوون اثر رومن رولان و این که، چرا بتهوون در فقر کامل زندگی کرد و در فقر کامل درگذشت). خواهشمندم که تلاش برای استقلال هنری و هنرمند (و نه به عنوان هنرمند سفارشی!) را با تلاش برای جای گرفتن بیشتر در دل مردم جهت فروش بیشتر، اشتباه نگیرید و با این کار توهین بزرگی به تاریخ هنر نکنید! تقاضای دیگرم بر این است که لطفا اگر درباره هنر مینویسید، تاریخ هنر بخوانید و بدانید که این تلاشها به زمان چارلز دیکنز و پس از او محدود نمیگردد، بلکه به زمان بسیار پیشتر باز میگردد (دست کم در موسیقی، که اینجا در باره آن میبایستی سخن رود، چنین است)! هر چند که نباید از نظر دور داشت، که هنرمند جدی نیز باید زندگی کند، و بنابراین بی نیاز از گرفتن سفارش نیست، ولی اکثر موسیقیدانان جدی سفارشاتی متناسب با کار، سطح و شخصیت هنریشان میگیرند و این سفارش را نیز آگاهانه انتخاب میکنند، برایشان انتخاب نمیشود!
در مورد موسیقی پاپ، که اینجا سخن بر سر آن است، نکته مهم در غرب و به طور کل در بعد بین المللی این است که، سطح کیفی و کیفیت موسیقی تولید شده از هر لحاظ، هرگز قربانی عامه پسندی نمیشود، بلکه این تکنیک و کیفیت تولید است که ذائقه و سلیقه عامه را تغییر میدهد و برای آن، تعیین جهت میکند. به همین دلیل نیز همواره کنترل بازار را در دست دارد.
دست اندر کاران موسیقی پاپ در ایران، گرچه از امکانات تکنولوژیک غربی، “نسبتا” و نه کاملا، محروم هستند و با مشکل سانسور و عدم استقلال کامل هنری مواجهند، ولی با در اختیار داشتن همان امکانات، قادر به تولید موسیقی پاپ با کیفیت تولید به مراتب بسیار بهتر هستند، اگر که از سهل انگاری، حاضری خوری و احساس عدم نیاز به فراگیری دوری کنند و درک کنند که گردآوری مجموعه ای از صداهای نامتجانس به شکل ملغمههای اینچنینی، ارتباط چندانی با موسیقی ندارد.
در آخر اینکه، متعجب و متاسف هستم از اینکه مردمی حساسیت زیادی به تغذیه معده دارند، و در عین حال به تغذیه گوش به شدت بی علاقه، سهل انگار و بی تفاوت هستند.
گمان میبرم که تا اینجا سهم گفتگوی اینچنینی یک سال را خرج کرده ام (در حقیقت فقط گفت، نه گفتگو! چرا که یک باره است)، پس آرزوی موفقیت و پر باری اندیشه برایتان خواهم کرد.
لینک مطلب در سایت مرد روز: http://marde-rooz.com/?p=38429
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر